وَ إِذْ یَقُولُ اَلْمُنٰافِقُونَ وَ اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مٰا وَعَدَنَا اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ إِلاّٰ غُرُوراً (۱۲) وَ إِذْ قٰالَتْ طٰائِفَةٌ مِنْهُمْ یٰا أَهْلَ یَثْرِبَ لاٰ مُقٰامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ اَلنَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنٰا عَوْرَةٌ وَ مٰا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلاّٰ فِرٰاراً (۱۳) وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَقْطٰارِهٰا ثُمَّ سُئِلُوا اَلْفِتْنَةَ لَآتَوْهٰا وَ مٰا تَلَبَّثُوا بِهٰا إِلاّٰ یَسِیراً (۱۴) وَ لَقَدْ کٰانُوا عٰاهَدُوا اَللّٰهَ مِنْ قَبْلُ لاٰ یُوَلُّونَ اَلْأَدْبٰارَ وَ کٰانَ عَهْدُ اَللّٰهِ مَسْؤُلاً (۱۵) قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ اَلْفِرٰارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ أَوِ اَلْقَتْلِ وَ إِذاً لاٰ تُمَتَّعُونَ إِلاّٰ قَلِیلاً (۱۶)
و هنگامی که گفتند منافقان و آنان که بود در دلهای ایشان مرض وعده نکردند ما را خدا و رسولش مگر فریب (۱۲) و هنگامی که گفتند گروهی از ایشان ای اهل یثرب نیست جای اقامت مر شما را پس باز گردید و دستوری میخواستند پارهای از ایشان از نبی میگفتند بدرستی که خانهای ما نااستوار است یا جای ترس یا ناامن و نبودند آنها نااستوار نمیخواستند مگر گریز را (۱۳) و اگر در آمده شده بود بر ایشان از طرف مدینه پس خواسته شده بودند ارتداد و انفاق با کفار هر آینه آورده بودند آن را و درنگ نمیکردند با آن مگر اندکی (۱۴) و بتحقیق بودند که عهد کردند با خدا از پیش که نگردانند پشتها را و باشد عهد خدا پرسیده شده (۱۵) بگو هرگز سود ندهد شما را گریز اگر بگریزید از مردن یا کشته شدن و آنگاه کام داده نشوید مگر اندکی (۱۶)
چونکه گفتند آن دو رویان از غرض
بودی اندر قلبهاشان چون مرض
که خدا و هم رسولش می نداد
وعد بر ما جز فریب اندر مراد
اینکه گفت او فتح شام و هم یمن
گشت و ملک قیصر و کسری به من
خواست تا اصحاب خود را او فریب
بدهد از این وعده تا باشد شکیب
فرقه ای گفتند ز ایشان در کلام
اهل یثرب ناورید اینجا مقام
جای ماندن نیست اینجا بر جواز
سوی منزل های خود گردید باز
رو کنید از این مقام پر خطر
بر مدینه بگذرید از شور و شرّ
وز پیمبر اذن هم قومی دگر
خواستند از بهر رجعت بر مقر
بر بهانه که بیوت ما خلل
دارد اندر شهر و زین باشد خلل
می رویم آن را نماییم استوار
زود برگردیم بهر کارزار
خانه هاشان محکم است و بی خلل
بر گریز و از جنگ آرند این دغل
ور شود داخل بر ایشان ناگهان
لشکر کفار از اطرافشان
فتنه برخیزد بر ایشان بر زنند
دعوت ایشان را به شرک اعنی کنند
پس کنند ایشان اجابت آن سئوال
زود می آیند بر شرک و ضلال
هم بر آن نارند جز اندک درنگ
نیستشان جز باد از ایمان به چنگ
قوم دیگر هم بُدند از اهل دین
با خدا بستند عهد از پیش از این
در اُحد کردند مر قصد گریز
پس از آن گشتند نادم از تمیز
عهد کردند اینکه اندر کارزار
برنگردانند پشت اندر فرار
می بپرسند از عهود حق یقین
تا چسان بر سر رسانند اهل دین
گو شما را سود ندهد این گریز
چاره نه از مرگ است یا از قتل نیز
نیست برخورداری آن هنگامتان
از حیات الاّ قلیلی از زمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.