گنجور

 
صفی علیشاه

وَعْدَ اَللّٰهِ لاٰ یُخْلِفُ اَللّٰهُ وَعْدَهُ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ اَلنّٰاسِ لاٰ یَعْلَمُونَ (۶) یَعْلَمُونَ ظٰاهِراً مِنَ اَلْحَیٰاةِ‌ اَلدُّنْیٰا وَ هُمْ عَنِ اَلْآخِرَةِ هُمْ غٰافِلُونَ (۷) أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ مٰا خَلَقَ اَللّٰهُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا إِلاّٰ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ اَلنّٰاسِ بِلِقٰاءِ رَبِّهِمْ لَکٰافِرُونَ (۸) أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کٰانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثٰارُوا اَلْأَرْضَ وَ عَمَرُوهٰا أَکْثَرَ مِمّٰا عَمَرُوهٰا وَ جٰاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ فَمٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لٰکِنْ کٰانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (۹) ثُمَّ کٰانَ عٰاقِبَةَ اَلَّذِینَ أَسٰاؤُا اَلسُّوایٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ وَ کٰانُوا بِهٰا یَسْتَهْزِؤُنَ (۱۰)

وعده کردن خداست خلاف نمی‌کند خدا وعده‌اش را و لیکن بیشترین مردمان نمی‌دانند (۶) می‌دانند ظاهری را از زندگانی دنیا یعنی محسوسات و مشتبهات و ایشان از آخرت ایشانند غافلان (۷) آیا تفکر نمی‌کنند در خودهاشان که نیافرید خدا آسمانها و زمین را و آنچه میان آن دو است مگر بحق و مدتی نام برده شده و بدرستی که بسیاری از مردمان بملاقات پروردگارشان هر آینه کافرانند (۸) آیا نرفتند در زمین پس بنگرید چگونه بود انجام کار آنان که بودند پیش از ایشان بودند سخت‌تر ایشان در توانایی و برگردانیدند زمین را و آباد کردند آن را بسیارتر از آنچه آباد کردندش و آمد ایشان را رسولانشان با معجزات روشن پس نبود خدا که ظلم کند بر ایشان و لیکن بودند که بر خودهاشان ستم می‌کردند (۹) پس باشد عاقبت آنان که بد کردند بدتر که تکذیب کردند آیتهای خدا را و بودند که بآن استهزا می‌کردند (۱۰)

وعده حق فرمود و ننماید خلاف

وعده خود را بدون اختلاف

لیک مردم این ندانند اکثری

که ندارند از بهار جان بری

می بدانند آنچه باشد آشکار

از حیات دنیوی در روزگار

یعنی از امر معاش و زندگی

نی ز معقولات و حسن بندگی

غافلند از آخرت وز کار آن

آگه از ظاهر ز معنی بی نشان

فکر اندر نفس های خویشتن

نیستشان آیا که بر وجهی حسن

حق سماوات و زمین را نافرید

وآنچه باشد بین این هر دو پدید

جز به حق یعنی به حکمت زآنچه خواست

هم به مقصود صحیح آن کرد راست

از پی وقتی معیّن از زمان

که ز حکمت نام برده گشته آن

بر لقای رب خویش اکثر ز ناس

کافران باشند و دور و ناشناس

سیر ننمودند آیا در زمین

پس ببینند از مآل سابقین

تا چگونه بوده است انجامشان

پیش از ایشان از نشان و نامشان

بوده اند آنها از ایشان سخت تر

در توانایی و قوّت سر به سر

و آثَار و الْأرض یعنی منقلب

ساختند آن را فزون از مایجِب

همچنین کردند تعمیر اندر آن

پیش از آنچه کرده اند آن مکیان

از بساتین وز بیوت و کاخ و قصر

غرس اشجار و قنات و جو به حصر

آمد ایشان را ز نزد حق رسل

با بیان و بیّنات از جزء و کل

پس نبود آنکه خدا از بیش و کم

کرده باشد هیچ بر ایشان ستم

لیک بودند آن کسان ظالم به خویش

بود فعل زشتشان ز اندازه بیش

ظلمشان گردید بر خسران سبب

بهر خود کردند آن خواری طلب

حق نخواهد جز نکویی بهر خلق

لیک خار آن کو خورد گیرد به حلق

پس بود انجام بدکاران بدی

بر بدان آید عذاب ایزدی

آنکه بشمردند آیت های حق

کذب و میکردند استهزاء و دق