گنجور

 
صفی علیشاه

وَ لاٰ یَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مٰا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ وَ لِلّٰهِ مِیرٰاثُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (۱۸۰) لَقَدْ سَمِعَ اَللّٰهُ قَوْلَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیٰاءُ سَنَکْتُبُ مٰا قٰالُوا وَ قَتْلَهُمُ اَلْأَنْبِیٰاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذٰابَ اَلْحَرِیقِ (۱۸۱) ذٰلِکَ بِمٰا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ أَنَّ اَللّٰهَ لَیْسَ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِیدِ (۱۸۲) اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ عَهِدَ إِلَیْنٰا أَلاّٰ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّٰی یَأْتِیَنٰا بِقُرْبٰانٍ تَأْکُلُهُ اَلنّٰارُ قُلْ قَدْ جٰاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّنٰاتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ (۱۸۳) فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جٰاؤُ بِالْبَیِّنٰاتِ وَ اَلزُّبُرِ وَ اَلْکِتٰابِ اَلْمُنِیرِ (۱۸۴)

و باید نپندارید آنان که بخل می‌ورزند بآنچه داد ایشان را خدا از فضلش که آن بهتر است مر ایشان را بلکه آن بدتر است مر ایشان را بزودی طوق کرده شوند آنچه را بخیلی کردند آن روز قیامت و مر خدا راست میراث آسمانها و زمین و خدا بآنچه می‌کنید بیناست و آگاه (۱۸۰) بدرستی که شنید خدا گفتار آن کسانی که گفتند بدرستی که خدا محتاج است و ما بی‌نیازانیم زود باشد که بنویسیم آنچه گفتند و کشتنشان پیغمبران را بناحق و گوئیم بچشید عذاب آتش سوزان را (۱۸۱) آن بسبب آن چیزیست که پیش فرستاد دستهای شما و آنکه خدا نیست ستمکار مر بندگان را (۱۸۲) آنان که گفتند که خدا عهد کرد با ما که ایمان نیاریم برسولی تا آنکه بیاورد برای ما قربانی که بخوردش آتش بگو حقیقت آمدند شما را رسولان پیش از من با معجزات و با آنچه گفتید پس چرا کشتید ایشان را اگر هستید راستگویان (۱۸۳) پس اگر تکذیب کنند ترا پس بحقیقت تکذیب کرده شد رسولانی چند پیش از تو که آمدند با معجزات و زبورها و کتاب روشن کنند (۱۸۴)

می نپندار آن بخیلان را که داد

حق بر ایشان مالها از فضل و داد

بهر ایشان بهتر است آن مالشان

بلکه بدتر باشد و قتالشان

در قیامت زآنچه بخل آورده اند

طوق گردنشان ز آتش کرده اند

مالشان گردد نصیب دیگران

او به دوش خود کشد وزری گران

هست میراث سماوات و زمین

از خدا کار است عالم را چنین

داند اعمال بخیلان او همه

می کنند آنچه از شرور و مظلمه

حق شنید آنها که گفتند از مجاز

هست حق محتاج و ما بس بی نیاز

این نوشته شد بر ایشان در ورق

وینکه کُشتند انبیاء را غیر حق

هست این محفوظ تا روزی مضیق

که جزا ء یابند از نار حریق

آن زمان گردند آگاه اشقیا

از غنای خویش و محتاجیِ ما

این زمان زود آید ایشان را نه دیر

کیست تا دانند مسکین و فقیر

حق تعالی گوید ایشان را چه شد

زر و زور و مال و اموالی که بُد

در کجا رفت آن همه اوضاع و جاه

که نماند اینک شما را غیر آه

روی زرد و سینه تنگ و لب کبود

آید اینجاتان به کار آنها که بود

نک چرا نالید چون کلب و گراز

پیش من که بر شما بودم نیاز

این بر آن باشد که بفرستاده پیش

دستهاشان ز اکتساب و سعی خویش

یعنی آن نار حریق و جای بد

کرده اند ایشان مهیّا بهر خود

کی کند بر بندگان خود ستم

آنکه کرد ایجاد عالم از کرم

با نبی گفتند اخیار یهود

کرده با ما عهد، خلاّق العهود

که به شخصی نگرویم از مرسلین

جز که آن قربانی آرد در زمین

که نماید آتش آن قربان قبول

تو بیار آن را اگر هستی رسول

گر که آتش خورد آن قربان تو

ما بریم از جان و دل فرمان تو

گو که پیش از من رسولان آمدند

بر شما با آیتی ظاهر شدند

از چه کُشتید آن مهان را گر شما

راست میگویید بیروی و ریا

کرد تکذیب تو تنها نی یهود

رسم ایشان از رسل تکذیب بود

کآمدند از پیش بی مثل و نظیر

با کتاب و معجزاتی بس منیر