گنجور

 
صفی علیشاه

وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلیٰ أَعْقٰابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلیٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اَللّٰهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اَللّٰهُ اَلشّٰاکِرِینَ (۱۴۴) وَ مٰا کٰانَ لِنَفْسٍ أَنْ‌ تَمُوتَ إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ کِتٰاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلدُّنْیٰا نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَ سَنَجْزِی اَلشّٰاکِرِینَ (۱۴۵) وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قٰاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمٰا وَهَنُوا لِمٰا أَصٰابَهُمْ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ وَ مٰا ضَعُفُوا وَ مَا اِسْتَکٰانُوا وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلصّٰابِرِینَ (۱۴۶)

و نیست محمد «ص» مگر رسولی بتحقیق گذشته‌اند پیش از او رسولان آیا پس اگر مرده باشد یا کشته شده بود برمی‌گشتید بر پاشنه‌هاتان و هر که برگردد بر دو پاشنه‌اش پس هرگز ضرر نمی‌رساند خدا را هیچ‌گونه چیزی و بزودی سزا می‌دهد خدا شکرگزاران را (۱۴۴) و نمی‌باشد مر نفسی را که بمیرد مگر به اذن خدا کتابی معین المدة و هر که می‌خواهد ثواب دنیا را می‌دهیمش از آن و هر که می‌خواهد ثواب آخرت را می‌دهیمش از آن و بزودی جزا دهیم شکرگزاران را (۱۴۵) و بسا از پیغمبری که کارزار کردند با او سپاهیان بسیار پس سستی نکردند مر آنچه رسید ایشان را در راه خدا و ضعیف نشدند و فروتنی نکردند و خدا دوست دارد شکیبایان را (۱۴۶)

مر محمّد (ص) نیست او غیر از رسول

قَدخَلَتمِن قَبلِهِ یا ذالعقول

انبیاء بودند بر خلقان دلیل

پس اگر او مُرد یا گردد قتیل

همچنان که آن رسولان وآن ثقات

هر یکی شد پیش از این مقتول و مات

منقلب گردید بر اعقابتان

سوی دین اول و آدابتان

شد عقب رفتن کنایت ز ارتداد

وآنکه برگشت از عقب بر رو فتاد

بر خدا هرگز زیانی کی رسد

گر شما از دین او گردید رد

زود پاداش او دهد بر شاکران

که شدند اندر سپاسش امتحان

یافت این آیت نزول اندر اُحد

کز غلط گفتند احمد کُشته شد

« در بیان وسوسۀ نفس و دعوت عقل »

پس به سوی دین خود گردید باز

رفت چون از دین اسلام امتیاز

این اراجیف از شیاطین منتشر

بین مردم گشت و هر دم مشتهر

زین خبر اسلامیان از کارزار

منهزم گشتند و ناچار از فرار

گفت اَنَس نامی که بُد فرزند نصر

در میان مسلمین بر وجه حصر

کای گروه ار کُشته شد خیرالوری

زنده است آن کو فرستاده ورا

بعد پیغمبر کنید آن را که کرد

حکم از حق با عدو یعنی نبرد

می گریزید از چه رو زین کارزار

زنده ماندن بعد از این ننگ است و عار

کُشته باید شد بر آن کو کُشته شد

مردنش ما را بر این سر رشته شد

پس چنان کو مرده می بایست مُرد

دین حق بر دست حق باید سپرد

می گریزید ای گروه آخر کجا

دوزخ است این زندگانی بهر ما

زندگی زین پس به ما ننگ و فخ است

بعد مردن جایگه هم دوزخ است

همچنین آیت رسید از کردگار

کانهزام اهل دین از کارزار

بازگشتن بر عقب باشد یقین

بس بود زشت ارتدادی این چنین

بر خدا ناید ضرر زین ارتداد

آید آن را که گریزد از جهاد

می گریزند از حیات بی عوض

بی توقف جانب موت و مرض

می گریزند از بقای سرمدی

بر فناء و فوت و فقدان و بدی

می گریزند از حضور پادشاه

سوی غول و زخم مار و قعر چاه

پس ملایک یا مَلک خوئی بلند

گفت احمد (ص) زنده است و بی گزند

بازگردید ای مهان بر دور او

وصف او گیرید و طرز و طور او

او نمرده است ار بمیرد هم خدای

دین او را تا ابد دارد بپای

پس فرار از پیش او از کیش اوست

چون شود بیگانه کس گر خویش اوست

می نباشد مر تنی را مردنی

جز به اذن حق به وقت اَبیَنی

جان بود یعنی به دست ذوالجلال

هر که را خواهد بمیراند به حال

ثبت باشد وقت آن در نامه ای

تا بَدل گردد در آن دم جامه ای

می دهیم آن را که اجر معنوی

خواهد از ما هم ثواب اخروی

یعنی ار مردی کند او را مدد

بهرة دنیا و دین بر وی رسد

اجر شاکر را به مزد خدمتش

می فزاید بر نوا و نعمتش

پس نبی که با وی اندر کارزار

مع بُد از امّت گروهی بیشمار

نه بر ایشان آمد اندر راه حق

ضعف و سستی و استکانت یا غلق

اتفاق و عزم ثابت، بذل جان

بُرد شاهان را بر ایشان مو کشان

بودشان این از شکیبایی به کار

صابران را دوست دارد کردگار