گنجور

 
صفی علیشاه

قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَیٰ کَلِمَةࣲ سَوَآءِۭ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِکَ بِهِۦ شَیࣰۡٔا وَلَا یَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابࣰا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ (۶۴)

بگو ای اهل کتاب بیایید بکلمۀ راستی میانه ما و میانه شما که نپرستیم مگر خدا را و انباز فرا نداریم باو چیزی را و نگیرد بعضی‌مان بعضی را ارباب از جز خدا پس اگر اعراض کنند پس بگوئید گواه باشید بآنکه ما منقادانیم(۶۴)

گو بیایید ای رسول مستطاب

مر شما کاهل کلامید و کتاب

سوی لفظی کآن مساوی بین ماست

لا اله الاّ الله اصل استواست

تا بنپرستیم چیزی غیر او

شرک بر وی ناوریم از هیچ رو

هم ز ما بعضی نگیریم از خطا

آنچه را نبود پرستش را سزا

یعنی از ارباب انواع وجود

هر چه غیر از اوست در غیب و شهود

پس بگردانید گر رو زین قرار

بهر ما اسلام دارید استوار

می بگویید اعنی آرید اعتراف

که مسلمانیم و مؤمن بیخلاف

این به معنی شرط و عهد است ای ودود

تا شود حق ظاهر از حفظ عهود

گر تو هم باشی موحد شرط کن

تا که نپرستی جز او را بی سخن

نیست یعنی غیر ذات پاک حق

بر پرستش از وسایط مستحق

وقتی ار کس را ستایی غیر او

دآنکه حق با ما بود بی گفتگو

زآنکه ما بر وحدت او شاهدیم

بی وسایط بر جنابش ساجدیم

این تعهد آن تواند کرد و بس

کز خدا غافل نباشد یک نفس

هم نبیند در تعیّن جز وجود

گشته توحیدش منز ه از حدود