گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ قٰالَ فِرْعَوْنُ یٰا أَیُّهَا اَلْمَلَأُ مٰا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی یٰا هٰامٰانُ عَلَی اَلطِّینِ‌ فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلیٰ إِلٰهِ مُوسیٰ وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ اَلْکٰاذِبِینَ (۳۸) وَ اِسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی اَلْأَرْضِ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنٰا لاٰ یُرْجَعُونَ (۳۹) فَأَخَذْنٰاهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنٰاهُمْ فِی اَلْیَمِّ فَانْظُرْ کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ اَلظّٰالِمِینَ (۴۰) وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی اَلنّٰارِ وَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ لاٰ یُنْصَرُونَ (۴۱) وَ أَتْبَعْنٰاهُمْ فِی هٰذِهِ اَلدُّنْیٰا لَعْنَةً وَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ هُمْ مِنَ اَلْمَقْبُوحِینَ (۴۲) وَ لَقَدْ آتَیْنٰا مُوسَی اَلْکِتٰابَ مِنْ بَعْدِ مٰا أَهْلَکْنَا اَلْقُرُونَ اَلْأُولیٰ بَصٰائِرَ لِلنّٰاسِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۴۳)

گفت فرعون ای جماعت نمی‌دانم مر شما را هیچ الهی غیر من پس برافروز برای من ای هامان بر گل پس بساز برای من کوشکی باشد که من اطلاع یابم بر اله موسی و بدرستی که من هر آینه گمان می‌برم او را از دروغگویان (۳۸) و بزرگی کردند او و لشگرهایش در زمین و بناحق و گمان کردند که ایشان بسوی ما برگردانیده نمی‌شوند (۳۹) پس گرفتیم او را و لشگرهایش را پس انداختیم ایشان را در دریا پس بنگر چگونه باشد انجام کار ستمکاران (۴۰) و گردانیدیم ایشان را پیشوایان که بخوانند بسوی آتش و روز قیامت یاری کرده نمی‌شوند (۴۱) و از پی کردیم ایشان را در این دنیا لعنت و روز قیامت ایشانند از زشت‌کرده‌شدگان (۴۲) و بتحقیق دادیم موسی را کتاب از بعد آنکه هلاک گردانیدیم قرنهای پیشین را که دلیل‌های بینش‌بخش است برای مردمان و هدایت و رحمتی است باشد که ایشان پند گیرند (۴۳)

گفت فرعون ای گروه من به جای

من ندانم بر شما جز من خدای

پس تو ای هامان برافروز آتشی

بر گِل آن تا پخته گردد بی غشی

پس بساز از بهر من کاخی بلند

تا روم بالا بر آن از خود پسند

شاید آنکه باز یابم اطلاع

از خدای موسی اندر ارتفاع

من گمان دارم ورا از کاذبین

کرد کبر او هم جنودش در زمین

این تکبّر بُد به ناحق سوی ما

بر گمانشان باز نایند از عمی

سوی ما راجع نگردند این گروه

یا که ما آییم از ایشان بر ستوه

پس گرفتیم او و لشکرهای او

غرقشان کردیم در یم زآن عتو

پس نگر انجام استمکارگان

ای محمّد تا چه بوده کَیفَ کَان

ما در این عالم بگردانیمشان

پیشوایان ضلال اندر نشان

خلق را خوانند ایشان سوی نار

در قیامت نیستشان مرعون و یار

واندر آوردیم از پی ز آفتی

اندر این دنیا بر ایشان لعنتی

همچنین از زشت رویانند باز

در قیامت از نشان امتیاز

وز یقین دادیم موسی را کتاب

کاندر آن بُد درج هر حکم از خطاب

بعد از اهلاک قرون اولین

تا بصیرت مردمان یابند زین

رهنما بود آن کتاب و رحمتی

پند از آن گیرند شاید امتی