گنجور

 
صفی علیشاه

وَ مٰا کُنْتَ بِجٰانِبِ اَلْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنٰا إِلیٰ مُوسَی اَلْأَمْرَ وَ مٰا کُنْتَ مِنَ اَلشّٰاهِدِینَ (۴۴) وَ لٰکِنّٰا أَنْشَأْنٰا قُرُوناً فَتَطٰاوَلَ عَلَیْهِمُ اَلْعُمُرُ وَ مٰا کُنْتَ ثٰاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیٰاتِنٰا وَ لٰکِنّٰا کُنّٰا مُرْسِلِینَ (۴۵) وَ مٰا کُنْتَ بِجٰانِبِ اَلطُّورِ إِذْ نٰادَیْنٰا وَ لٰکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً مٰا أَتٰاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۴۶) وَ لَوْ لاٰ أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِمٰا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنٰا لَوْ لاٰ أَرْسَلْتَ إِلَیْنٰا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیٰاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ (۴۷)

و نبودی در جانب غربی (کوه طور) هنگامی که گذارش دادیم بسوی موسی امر را و نبردی از حاضران (۴۴) و لیکن آفریدیم قرنها پس دراز شد بر ایشان مدت زندگانی و نبودیم مقیم در اهل مدین که بخوانی بر ایشان آیتهای ما را و لیکن ما بودیم فرستندگان (۴۵) و نبودی بجانب طور هنگامی که ندا کردیم و لیکن رحمتی است از پروردگار تو تا بیم دهی گروهی را که نیامد ایشان را هیچ بیم‌دهنده پیش از تو باشد که ایشان پند گیرند (۴۶) و اگر نبود آنکه می‌رسید ایشان را مصیبتی بسبب آنچه پیش فرستاد دستهاشان پس می‌گفتند پروردگار ما چرا نفرستادی بسوی ما رسولی پس پیروی می‌کردیم آیت‌هایت را و می‌بودیم از گروندگان (۴۷)

تو نبودی جانب غربی به طور

که به موسی بگذراندیم آن امور

هم نبودی از گواهان در عیان

چونکه شد مأمور بر فرعونیان

یا به میقاتش نبودی تو گواه

شد چو بر هفتاد تن امر از اِله

لیک ما کردیم وحی آن قصه را

تا شوی آگه ز غیب از مامَضی

یعنی اینها باشد از اخبار غیب

تو نبودی خود که دانی بی ز عیب

آنکه آوردیم بیرون قرنها

از پی هم داشت آنچه اقتضا

زندگانی پس بر ایشان شد دراز

مدتی بگذشت زآن یعنی که باز

مندرس گردید از طول زمان

وضع شرع و نعت احمد در نشان

آنچه اعلام از تو فرمودیم هم

ما بر این پیمان گرفتیم از امم

از ظهور احمد(ص) و شرع متین

آگه ایشان را نمودیم این چنین

از میان رفت آن ز طول روزگار

پس فرستاده تو گشتی زین قرار

می نبودی ای محمّد (ص) در قدیم

در میان اهل مدین تو مقیم

تا بر ایشان خوانی آیت های ما

کز شعیب و موسی آمد از سما

یعنی اینها را نخواندی پیش کس

لیک ما بر تو فرستادیم و بس

هم نبودی ای محمّد (ص) تو به طور

چون نداء کردیم او را در حضور

می نبودی خود که آنجا بشنوی

آنچه بر وی شد خطاب معنوی

تا چه گفتم با وی از آداب تو

ز اهل بیت و امّت و اصحاب تو

رحمتی لیکن بُد از پروردگار

بر تو کت دادم خبر زآن حال و کار

بیم تا بدهی به قومی کز تو پیش

بیم ده نامد مر ایشان را به کیش

شاید ایشان آنکه بپذیرند پند

بر نجات آیند از حق بهره مند

گر نبود آنکه بر ایشان می رسید

از عذاب و از عقوبت بر مزید

دستهاشان زآنچه بفرستاده است

بیشتر وز بهرشان آماده است

پس بگفتندی خدایا از چرا

نی فرستادی رسولی تو به ما

تا کنیمت پیروی ز آیات دین

هم تو را باشیم ما از مؤمنین

میفرستادیم بر ایشان عذاب

خود بر این دارند چون جهد و شتاب