گنجور

 
صفی علیشاه

فَأَوْحَیْنٰا إِلیٰ مُوسیٰ أَنِ اِضْرِبْ بِعَصٰاکَ اَلْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکٰانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ اَلْعَظِیمِ (۶۳) وَ أَزْلَفْنٰا ثَمَّ اَلْآخَرِینَ (۶۴) وَ أَنْجَیْنٰا مُوسیٰ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ (۶۵) ثُمَّ أَغْرَقْنَا اَلْآخَرِینَ (۶۶) إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مٰا کٰانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۶۷) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ (۶۸) وَ اُتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْرٰاهِیمَ (۶۹) إِذْ قٰالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مٰا تَعْبُدُونَ (۷۰) قٰالُوا نَعْبُدُ أَصْنٰاماً فَنَظَلُّ لَهٰا عٰاکِفِینَ (۷۱) قٰالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ (۷۲) أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ (۷۳)

پس وحی کردیم بسوی موسی که بزن بعصایت دریا را پس شکاف خورد پس بود هر پاره چون کوهی بزرگ (۶۳) و جمع کردیم آنجا دیگران را (۶۴) و نجات دادیم موسی را و هر که با او بود همه (۶۵) پس غرق کردیم دیگران را (۶۶) بدرستی که در آن هر آینه آیتی است و نباشند اکثرشان گروندگان (۶۷) و بدرستی که پروردگار تو هر آینه اوست غالب مهربان (۶۸) و بر خوان بر ایشان خبر ابراهیم را (۶۹) هنگامی که گفت مر پدرش را و قومش را که می‌پرستید (۷۰) گفتند می‌پرستیم بتانی را پس می‌کردیم مر آنها را تمام روز مقیمان پرستش (۷۱) گفت آیا می‌شنوند از شما هنگامی که دعا می‌کنید (۷۲) یا نفع می‌دهند شما را یا ضرر می‌رسانند (۷۳)

« در بیان عصا زدن حضرت موسی (ع) بدریا و راه پیدا شدن و گذشتن موسی(ع) و قوم از دریا و غرق شدن فرعون و قوم او »

پس به موسی وحی فرمودیم ما

که بزن بر بحر این ساعت عصا

زد عصا بر بحر و بحر از هم شکافت

هر که از بحر او تواند راه یافت

پس شد آن هر پاره چون کوه عظیم

روی هم گردید بر یکجا مقیم

بر ته دریا وزید آن لحظه باد

خشک کرد آن راه، کآنسان برگشاد

هر یکی از سبطیان رفت از رهی

سوی دریا همچو در ابری، مهی

زآن سپس نزدیک گرداندیم هم

قبطیان را بر کنار ژرف یم

دید راهی باز فرعون اندر آب

خواست تا در وی در آید با شتاب

گفت هامانش مرو کاین راه نیست

بلکه این از سحرهای موسوی است

خواست برگردد ز راه از خوف جان

اسب او بکشید از دستش عنان

رفت در بحر از پی یک رهنمای

تا چه بوده است اصل آن داند خدای

خیلش از پی چون همه داخل شدند

بر هلاک خویش مستعجل شدند

آب دریا هِشت در دم سر به هم

رفت موسی، ماند فرعون او به یم

موسی و هر کس که با او بُد به راه

وارهاندیم از یم ایشان را به گاه

پس نمودیم آن دگرها را غریق

تا مگر گیرند عبرت در طریق

مر علاماتی است روشن اندر این

می نبودند اکثری از مؤمنین

باشد آن پروردگارت بی گمان

ای محمّد(ص) غالب و هم مهربان

خوان بر ایشان از براهیم آن خبر

چون پدر را گفت و قومش را دگر

چیست آنکه می پرستید آن شما

گفت بپرستیم این اصنام را

پس مر ایشان را همیشه عاکفیم

در عبادت حاضریم و واقفیم

گفت آیا بشنوند ایشان کلام

چونکه ایشان را بخوانیم از مقام

یا که نفعی می رسانند از وفا

دفع ضرّی یا نمایند از شما