گنجور

 
صفی علیشاه

کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ اَلْمُرْسَلِینَ (۱۶۰) إِذْ قٰالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لاٰ تَتَّقُونَ (۱۶۱) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۶۲) فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۶۳) وَ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلیٰ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (۱۶۴) أَ تَأْتُونَ اَلذُّکْرٰانَ مِنَ اَلْعٰالَمِینَ (۱۶۵) وَ تَذَرُونَ مٰا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوٰاجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عٰادُونَ (۱۶۶) قٰالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یٰا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ اَلْمُخْرَجِینَ (۱۶۷) قٰالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ اَلْقٰالِینَ (۱۶۸) رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمّٰا یَعْمَلُونَ (۱۶۹) فَنَجَّیْنٰاهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (۱۷۰) إِلاّٰ عَجُوزاً فِی اَلْغٰابِرِینَ (۱۷۱) ثُمَّ دَمَّرْنَا اَلْآخَرِینَ (۱۷۲) وَ أَمْطَرْنٰا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَسٰاءَ مَطَرُ اَلْمُنْذَرِینَ (۱۷۳) إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مٰا کٰانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۷۴) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ (۱۷۵)

تکذیب کردند قوم لوط مرسلان را (۱۶۰) چون گفت مر ایشان را برادرشان لوط آیا نمی‌پرهیزید (۱۶۱) بدرستی که من مر شما را رسولی امینم (۱۶۲) پس بپرهیزید از خدا و فرمان برید مرا (۱۶۳) و نمی‌خواهم از شما بر آن هیچ مزدی نیست مزد من مگر بر پروردگار عالمیان (۱۶۴) آیا می‌آیید مذکّرها را از جهانیان (۱۶۵) و وامی‌گذارید آنچه را برای شما پروردگارتان از جفتهاتان بلکه شمائید گروهی تعدّی‌کنندگان (۱۶۶) گفتند هر آینه اگر باز نایستی ای لوط هر آینه خواهی شد از بیرون‌کرده‌شدگان (۱۶۷) گفت بدرستی که من مر کردار شما را از دشمنانم (۱۶۸) پروردگار من برهان مر او اهلم را از آنچه می‌کنند (۱۶۹) پس رهانیدیم او را و اهلش را همه (۱۷۰) مگر پیره‌زنی در بازماندگان (۱۷۱) پس هلاک کردیم دیگران را (۱۷۲) و بارانیدیم بر ایشان بارانی پس بد بود باران بیم‌کرده‌شدگان (۱۷۳) بدرستی که در آن هر آینه آیتی است و نباشد اکثرشان گروندگان (۱۷۴) و بدرستی که پروردگار تو هر آینه اوست عزیز رحیم (۱۷۵)

« در بیان تکذیب نمودن لوط علیه السلام را قوم او »

همچنین کردند تکذیب رسل

قوم لوط از مرد و زن، وز جزء و کل

لوط کایشان را برادر بود گفت

می بترسید از خدا اندر نهفت

من رسولی بس امینم با وداد

فَاتَّقُواْ االلهَ وَأطِیعُون یا عباد

می نخواهم از شما مزدی به کار

نیست مزدم جز که بر پروردگار

خود شما آیید آیا بر رجال

از میان اهل عالم ز اشتغال

می کنید اعنی که با مردان لواط

هیچ از این معنی ندارید احتیاط

می گذارید آنکه حق بهر شما

آفرید اعنی زنان پارسا

بل شما باشید قومی بس عنود

فرقۀ بگذشتگانید از حدود

ایستی گفتند گر نه از نُصح و پند

تو ز بیرون رفتگانی با گزند

یعنی اخراجت نماییم از بلد

با فضیحتهای بیش از حصر و حد

لوط گفتا من به کردار شما

دشمنم بیرون ز حد و انتها

ده مرا یا رب تو با اهلم نجات

زآنچه ایشان می کنند از سیّئات

پس رهاندیم او و اهلش را تمام

جز زنش کو ماند باقی در مقام

جمله کردیم آن دگرها را هلاک

می بباراندیم بر سر سنگ و خاک

سَآءَ مَطَرُ الْمُنْذَریِن یعنی بد است

بارشی کآن بهر قومی مرتد است

بود آن بارش مگر کبریت سنگ

که به سر باریدشان در وقت تنگ

اندر این باشد علامت ها یقین

هم نبودند اکثری از مؤمنین

هست مر پروردگارت غالب او

مهربان بر مؤمنان طالب او