گنجور

 
صفی علیشاه

کَذَّبَتْ ثَمُودُ اَلْمُرْسَلِینَ (۱۴۱) إِذْ قٰالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صٰالِحٌ أَ لاٰ تَتَّقُونَ (۱۴۲) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۴۳) فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۴۴) وَ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلیٰ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (۱۴۵) أَ تُتْرَکُونَ فِی مٰا هٰاهُنٰا آمِنِینَ (۱۴۶) فِی جَنّٰاتٍ وَ عُیُونٍ (۱۴۷) وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُهٰا هَضِیمٌ (۱۴۸) وَ تَنْحِتُونَ مِنَ اَلْجِبٰالِ بُیُوتاً فٰارِهِینَ (۱۴۹) فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۵۰) وَ لاٰ تُطِیعُوا أَمْرَ اَلْمُسْرِفِینَ (۱۵۱) اَلَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ یُصْلِحُونَ (۱۵۲) قٰالُوا إِنَّمٰا أَنْتَ مِنَ اَلْمُسَحَّرِینَ (۱۵۳) مٰا أَنْتَ إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُنٰا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ اَلصّٰادِقِینَ (۱۵۴) قٰالَ هٰذِهِ نٰاقَةٌ لَهٰا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ (۱۵۵) وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ (۱۵۶) فَعَقَرُوهٰا فَأَصْبَحُوا نٰادِمِینَ (۱۵۷) فَأَخَذَهُمُ اَلْعَذٰابُ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مٰا کٰانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۵۸) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ (۱۵۹)

ت

کذیب کردند ثمود مرسلان را (۱۴۱) چون گفت مر ایشان را برادرشان صالح آیا نمی‌پرهیزید (۱۴۲) بدرستی که منم مر شما را رسولی امین (۱۴۳) پس بترسید از خدا و فرمانبرید مرا (۱۴۴) و نمی‌خواهم از شما بر آن هیچ مزدی نیست مزدم مگر بر پروردگار جهانیان (۱۴۵) آیا وا گذاشته می‌شوید در آنچه هست آنجا مؤمنان (۱۴۶) در بوستانها و چشمه‌ها (۱۴۷) و زرعها و نخلی که شکوفه‌اش لطیف است (۱۴۸) و می‌تراشید از کوه‌ها خانه‌ها ماهران (۱۴۹) پس بترسید از خدا و فرمانبرید مرا (۱۵۰) و اطاعت مکنید امر اسراف‌کنندگان را (۱۵۱) آنان که افساد می‌کنند در زمین و اصلاح می‌کنند (۱۵۲) گفتند جز این نیست که تویی از سحر بسیارکرده‌شدگان (۱۵۳) نیستی تو انسانی مگر مانند ما پس بیاور آیتی اگر هستی از راستگویان (۱۵۴) گفت این است ناقه مر آن راست آب خورش و مر شما راست آب خورش روزی معین (۱۵۵) و مس مکنیدش ببدی پس بگیرد شما را عذاب روزی بزرگ (۱۵۶) پس پی کردند او را پس گردیدند پشیمانان (۱۵۷) پس گرفت ایشان را عذاب بدرستی که در آن هر آینه آیتی است و نباشند اکثرشان گروندگان (۱۵۸) و بدرستی که پروردگار تو هر آینه اوست غالب مهربان (۱۵۹)

« در بیان تکذیب نمودن صالح علیه السلام را قوم او »

هم ثمود آمد به تکذیب رسل

چون ز گمراهان بُدند از جزء و کل

گفت چون صالح برادرشان بجا

می نترسید ایچ آیا از خدا

من رسولی بس امینم فَاتَّقُواْ

پیروی وز من کنید، ای دون نکو

از شما مزدی نخواهم من بر آن

هست مزدم با خدای مستعان

مر شما بگذاشته آیا شوید

اندر آن نعمت که در وی می بوید

ایمن و آسوده بی هر آزمون

یعنی اندر بوستانها و عیون

زرعها و نخلهای بس ظریف

که بود اشکوفه اش نرم و لطیف

می تراشید از حجر وز کوهها

خانه ها در شادمانی و اعتلا

پس بترسید از خدا در کل حال

پیروی وز من کنید اندر فعال

پیروی نارید ز امر مسرفین

که بُوند اهل فساد اندر زمین

امر خود نارند هرگز بر صلاح

می فزایند از عمل بر افتضاح

قوم گفتندش جز این نبود که تو

جادویی کرده شدستی نو به نو

تو نه ای جز آدمی مانند ما

راستی را آیتی آور بجا

یعنی ار باشی تو هیچ از صادقین

باید آوردن نشان بر صدق دین

گفت ناقه است ای نکه خواهید از شتاب

خود نصیبی مر ورا باشد ز آب

هم شما را بهره ای بی گفتگو

روز معلوم است ز آب نهر و جو

هست یک روز اعنی از بهر شما

روز دیگر بهر این ناقۀ خدا

لَا تَمَسوهَا بِسُوءٍ ای قوم من

که عذاب آید شما را در زمن

مر شما را گیرد آن رنج عظیم

در چنان روزی بزرگ از هول و بیم

ناقه را کردند پی از کینه پس

زآن پشیمان سخت گشتند آن نفس

شرحش اندر سورة اعراف شد

جمله مذکور آنچه در تفسیر بُد

پس گرفت آن قوم را ناگه عذاب

واندر این باشد نشانها بر صواب

می نبودند اکثری از مؤمنان

حق به خلقش غالب است و مهربان