گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

اَلْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ اَلْحَقُّ لِلرَّحْمٰنِ وَ کٰانَ یَوْماً عَلَی اَلْکٰافِرِینَ عَسِیراً (۲۶) وَ یَوْمَ یَعَضُّ اَلظّٰالِمُ عَلیٰ یَدَیْهِ یَقُولُ یٰا لَیْتَنِی اِتَّخَذْتُ مَعَ اَلرَّسُولِ سَبِیلاً (۲۷) یٰا وَیْلَتیٰ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاٰناً خَلِیلاً (۲۸) لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ اَلذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جٰاءَنِی وَ کٰانَ اَلشَّیْطٰانُ لِلْإِنْسٰانِ خَذُولاً (۲۹) وَ قٰالَ اَلرَّسُولُ یٰا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اِتَّخَذُوا هٰذَا اَلْقُرْآنَ مَهْجُوراً (۳۰) وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنٰا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ اَلْمُجْرِمِینَ وَ کَفیٰ بِرَبِّکَ هٰادِیاً وَ نَصِیراً (۳۱)

پادشاهی روز چنین حق است مر خدای بخشاینده را و باشد روزی بر کافران دشوار (۲۶) و روزی که بدندان می‌گزد ظالم بر دو دستش می‌گوید ای کاش فرا گرفته بودم با رسول راه را (۲۷) ای وای کاش نگرفته بودم فلان را دوست (۲۸) بتحقیق گم گردانید مرا از ذکر بعد از آنکه آمد مرا و باشد دیو رجیم مر انسان را فرو گذارنده (۲۹) و گفت آن رسول ای پروردگار من بدرستی که قوم من گرفتند این قرآن را متروک (۳۰) و همچنین گردانیدیم برای هر نبی دشمنی را از گناهکاران و بس باشد پروردگار تو راه نماینده و یاری دهنده (۳۱)

ثابت آن روز است شاهی بر خدای

صعب بر کفار آن روز از جزای

یاد کن روزی که استمکار رد

دستهای خود به دندان می گزد

گوید ای کاش آنکه از راه قبول

می گرفتم من طریقی با رسول

وای بر من کاش نگرفتم به دوست

آنکه موجب بر عذابم مهر اوست

مر اَبی، یعنی که از پیغمبرم

گشت مانع، کرد تاریک اخترم

کرد گمراه او مرا وز ذکر حق

داشت باز اینک به نارم مستحق

ذکر حق را زآن سپس کآید به من

برد از یادم همانا اهرمن

زآنکه شیطان است بر آدم خذول

واگذارد چونکه زد راه آن فضول

گفت یا گوید نبی کای رب من

قوم من هذیان گرفتند این سخن

ما بگرداندیم اینسان هر زمان

هر نبی را دشمنی از مجرمان

بس بود پروردگارت هادی او

دوست را نصرت دهنده بر عدو