گنجور

 
صفی علیشاه

وَ اَلَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوٰاجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَدٰاءُ إِلاّٰ أَنْفُسُهُمْ فَشَهٰادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهٰادٰاتٍ بِاللّٰهِ إِنَّهُ لَمِنَ اَلصّٰادِقِینَ (۶) وَ اَلْخٰامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَیْهِ إِنْ کٰانَ مِنَ اَلْکٰاذِبِینَ (۷) وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا اَلْعَذٰابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهٰادٰاتٍ بِاللّٰهِ إِنَّهُ لَمِنَ اَلْکٰاذِبِینَ (۸) وَ اَلْخٰامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اَللّٰهِ عَلَیْهٰا إِنْ کٰانَ مِنَ اَلصّٰادِقِینَ (۹) وَ لَوْ لاٰ فَضْلُ اَللّٰهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ حَکِیمٌ (۱۰)

و آنان که نسبت زنا دهند بجفتهاشان و نباشد مر ایشان را شاهدان مگر خودهاشان پس گواهی یکیشان چهار گواهی بخداست که اوست هر آینه از راستگویان (۶) و بار پنجم که لعنت خدا بر او اگر باشد از دروغگویان (۷) و رفع کند از آن زن عذاب که گواهی دهد آن چهار گواهی بخدا که اوست هر آینه از دروغگویان (۸) و پنجمین آنکه خشم خدا بر آن زن اگر باشد آن مرد از راستگویان (۹) و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمت او و اینکه خدا توبه‌پذیر درست‌کردارست (۱۰)

وآن کسان که بر زنان خویشتن

رمی کردند آن جماعت برفتن

هم نباشد شاهدان از بهرشان

جز نفوس خود مر ایشان را در آن

پس دهد زآن یک گواهی چار بار

بهر صدق قول خود بر کردگار

اینکه اندر حقّ زن او راستگو است

لعن حق پنجم گواهی را بر اوست

یعنی از بعد از قسم بر صدق خویش

لعنت او بر خود کند از روی کیش

شاهد پنجم خود این بر لایق است

کو در آن دعوی همانا صادق است

اندر آن نسبت که بر زن داده او

نیست کاذب صادق است و راستگو

هم به دفع حکم حد از خویشتن

چار شاهد با الله آرد باز زن

چار بار اعنی خورد بر حق قسم

که بود آن مرد بر کذب و ستم

پنجم آنکه خشم حق باشد بر او

شوهر ار صادق بود در گفتگو

چون در این موقع گواهی سخت بود

بهر آسانی شد این حکم از حدود

علت تنزیل باشد مختلف

خاطر از تفصیل آن شد منصرف

گر نبُد فضل خدا و رحمتش

کوست توّاب حکیم از عزّتش

کرد کاذب را فضیحت در زمان

کارها می شد هویدا از نهان