گنجور

 
صفی علیشاه

حٰافِظُوا عَلَی اَلصَّلَوٰاتِ وَ اَلصَّلاٰةِ اَلْوُسْطیٰ وَ قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِینَ (۲۳۸) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجٰالاً أَوْ رُکْبٰاناً فَإِذٰا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اَللّٰهَ کَمٰا عَلَّمَکُمْ مٰا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (۲۳۹) وَ اَلَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْوٰاجاً وَصِیَّةً لِأَزْوٰاجِهِمْ مَتٰاعاً إِلَی اَلْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرٰاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاٰ جُنٰاحَ عَلَیْکُمْ فِی مٰا فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اَللّٰهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (۲۴۰) وَ لِلْمُطَلَّقٰاتِ مَتٰاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی اَلْمُتَّقِینَ (۲۴۱) کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اَللّٰهُ لَکُمْ آیٰاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (۲۴۲)

نگاهداری کنید بر نمازها و نماز میانه و برپا شوید برای خدا دست‌به‌دعابرداشتگان (۲۳۸) پس اگر ترسیدید پس پیادگان و سواران پس چون ایمن شدید پس یاد بیارید خدا را هم چنان که آموخت شما را آنچه که نبودید که بدانید (۲۳۹) و آن کسانی که وفات می‌کنند از شما و وا می‌گذارند جفتها را وصیتی مر جفتهاشان را بهرۀ تا سال بدون بیرون کردن پس اگر بیرون روند پس نیست باکی بر شما در آنچه کردند در خودشان از نیکی و خدا غالب درست کردار است (۲۴۰) و مر طلاق داده شدها را بهره‌ایست بنیکی براستی بر پرهیزکاران (۲۴۱) همچنین ظاهر می‌کند خدا برای شما آیتهایش را تا شاید شما دریابید بعقل (۲۴۲)

حفظ باید کرد آداب نماز

خاصه وسطی را که دارد امتیاز

هم به پا باشید حق را قانتین

ایستید اعنی به فرمانش چنین

قولها در وسط باشد مختلف

تا به قول خاص کبود معترف

وسط باشد نزد صوفی ذکر قلب

که از او انواع غفلت هاست سلب

جمعه را دارند اهل ذکر پاس

شد در او جمعیت فکر و حواس

وآن نماز وسط در نصف النهار

مکنی از جمعیت است و وصل یار

وسط از آن گفتند کاشیاء هر کدام

چون رسند اندر وسط گردند تام

همچو شمس اندر میان آسمان

یا قمر در نیمۀ هر مه عیان

آن نماز وسط هم در اعتدال

خاص باشد تام هم عند الکمال

ور بترسید از قعود و از قیام

راجل و راکب نمایید اهتمام

یعنی ار در ره بود خوف و خطر

از برای قائمین اندر سفر

یا پیاده یا سواره بر فرس

راکع و ساجد شویدش هر نفس

در صفات و ذات او گردید مات

حق به تحقیق این بود اندر صلات

پس چو باز ایمن شوید اندر مکان

ذکر او گویید با قلب و لسان

همچنان که بر شما آموخت باز

آنچه را دانا نبودید از نیاز

وآن کسانی که بمیرند از شما

جفتها مانند ز ایشان در سرا

پس وصیّت مینمایند آن رجال

که بماند زن به خانه تا به سال

نفقه و کسوه بگیرد بی ستم

خارج از مسکن نگردد یک قدم

پس اگر رفتند بیرون زآن خروج

بر شما نبود گناهی در فروج

زآنچه کردند آن زمان بر نفس خود

وآن بود معروف و خوش نی زشت و بد

حق عزیز است اعنی او را عجز نیست

قدرتش بر کلّ اشیاء مستوی است

هم حکیم است آنچه یعنی در صدور

آید از وی، نیست هیچ او را قصور

حکمت حق کرد چون صورت قبول

شد کتاب و شرع و احکام عقول

بود هر جا حکم او بر حکمتی

کز رهی وارد نیامد علتی

تا تو دانی حکمت ناموس را

یابی از عقل آیت محسوس را

هست نسوان مطلّق را متاع

بهره و برخورد نیکو و انتفاع

آنچه معروف است و حق بر متقین

احتیاط این است نزد شرع و دین

می کند آیات خود را حق بیان

مر بیابید آن به نور عقل و جان