گنجور

 
صفی علیشاه

وَ کَمْ أَهْلَکْنٰا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثٰاثاً وَ رِءْیاً (۷۴) قُلْ مَنْ کٰانَ فِی اَلضَّلاٰلَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ اَلرَّحْمٰنُ مَدًّا حَتّٰی إِذٰا رَأَوْا مٰا یُوعَدُونَ إِمَّا اَلْعَذٰابَ وَ إِمَّا اَلسّٰاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکٰاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً (۷۵) وَ یَزِیدُ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ اِهْتَدَوْا هُدیً وَ اَلْبٰاقِیٰاتُ اَلصّٰالِحٰاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوٰاباً وَ خَیْرٌ مَرَدًّا (۷۶) أَ فَرَأَیْتَ اَلَّذِی کَفَرَ بِآیٰاتِنٰا وَ قٰالَ لَأُوتَیَنَّ مٰالاً وَ وَلَداً (۷۷) أَطَّلَعَ اَلْغَیْبَ أَمِ اِتَّخَذَ عِنْدَ اَلرَّحْمٰنِ عَهْداً (۷۸) کَلاّٰ سَنَکْتُبُ مٰا یَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ اَلْعَذٰابِ مَدًّا (۷۹) وَ نَرِثُهُ مٰا یَقُولُ وَ یَأْتِینٰا فَرْداً (۸۰) وَ اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اَللّٰهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا (۸۱) کَلاّٰ سَیَکْفُرُونَ بِعِبٰادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا (۸۲) أَ لَمْ تَرَ أَنّٰا أَرْسَلْنَا اَلشَّیٰاطِینَ عَلَی اَلْکٰافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (۸۳) فَلاٰ تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمٰا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (۸۴)

و چه بسیار هلاک گردانیدیم پیش از ایشان از جمعی که آنها نیکوتر بودند اثاث و هیئت (۷۴) بگو کسی که باشد در گمراهی پس باید مهلت دهد او را خدای بخشنده مهلت دادنی تا چون که به بینند آنچه وعده داده می‌شوند یا عذاب و یا قیامت پس زود باشد بدانند که کیست که او بدتر است از راه جای و ضعیف‌تر از راه لشکر (۷۵) و افزون می‌کند خدا آنان را که هدایت یافتند هدایتی و کردارهای پاینده شایسته بهتر است نزد پروردگار تو از راه ثواب و بهتر از راه بازگشت (۷۶) آیا پس دیدی آن را که کافر شد بآیتهای ما و گفت هر آینه داده شوم البته مال را و فرزندان را (۷۷) آیا اطلاع یافته بر غیب یا فرا گرفت از نزد خدای بخشاینده پیمانی (۷۸) نه چنانست بزودی می‌نویسیم آنچه می‌گوید و طول می‌دهیم برای او از عذاب طول دادنی (۷۹) وراث می‌شویم او را آنچه می‌گوید و می‌آید بسوی ما تنها (۸۰) و گرفتند از غیر خدا الهان تا باشد از برای ایشان ارجمندی (۸۱) نه چنان است بزودی انکار کنندش پرستش ایشان را و باشند بر ایشان ضدی (۸۲) آیا ندیدی که ما فرستادیم شیاطین را بر کافران که در جنباند ایشان را در جنبانیدنی (۸۳) پس شتاب مبر بر ایشان جز این نیست می‌شماریم برای ایشان شمردنی (۸۴)

ای بسا که پیش از ایشان ما تباه

کرده ایم از اهل هر قرنی به گاه

که بُدند آنها فزون در جاه و مال

وز اثاث و هیأت و حسن و مقال

گو بود هر گمره از راه رشد

مهلتش را پس خدا ممتد کند

تا به هنگامی که بینند آن کسان

وعده کرده می شوند آنچه بدان

وآن عذاب دنیوی یا اخروی است

زود پس دانند بدتر تا که کیست

عکس بینند اعنی از روی مکان

آنچه اندیشیده اند اندر گمان

کیست و اضعف باز از روی سپاه

یعنی احباب مطیع نیک خواه

می فزاید حق مر آنان را که راه

یافتند از وی به نیکی ز انتباه

هست بهتر باقیات الصالحات

نزد ربّت زین جهان بی ثبات

هم بود بهتر ز روی بازگشت

زین جهان چون با نکویی درگذشت

مسلمی از مشرکی بس بی ادب

داشت اندر مزد کار خود طلب

در اداء میکرد اهمال آن عدو

پس به وی بگرفت سخت آن نیکخو

گفت مشرک، تو بُدی بس بردبار

نک به سختی از چه خواهی مزد کار

گفت من هم کیش بودم با تو پیش

نیستم نک با تو هم آئین و کیش

زآن رهم در اخذ حق خویشتن

تا نماند نزد کافر مال من

گفت بر زعم شما اندر جنان

مال و زر بسیار باشد بی گمان

پس مرا هل تا که بدهم بی تعب

در بهشتت هر چه را داری طلب

از تو من دارم در آنجا زآنکه بیش

مال و نعمت واگذارم وام خویش

آمد این آیت که آیا دیدی آن

که شد او کافر به آیت ها چسان

گفت با الله می دهندم بی عدد

در بهشت عدن از مال و ولد

خورد سوگند او به استهزاء و قال

داده خواهم شد فزون اولاد و مال

گشته آیا مطّلع بر غیبها

یا گرفته هیچ پیمان از خدا

نه چنان باشد که بنویسیم زود

آنچه میگوید ز انکار آن عنود

برکشیم او را عذابی هم به ساز

آن عذابی که بسی باشد دراز

هم ز وی میراث گیریم از عیان

آنچه دادیمش ستانیم آن زمان

زآنچه گوید که به من خواهند داد

سوی ما آید به تنها بی مراد

برگرفتندی خدایان جز خدای

تا بودشان عزّتی در آن سرای

از بتان کردند یعنی تا عزیز

از خیال نفس خود بر بی تمیز

نه چنان باشد کنند انکار زود

آن عبادتها کز ایشان می نمود

بلکه با ایشان به جان دشمن شوند

چون به ذل و خواری از ایشان روند

مر ندیدی که فرست ادیم ما

دیو را بر کافران اندر خفی

تا بجنبانندشان از هر جهت

بازشان دارند هم بر معصیت

پس مکن تو هیچ بر ایشان شتاب

از پی آن کآید ایشان را عذاب

غیر از این نبود که بشم اریم ما

روزهاشان تا رسد بر منتهی