گنجور

 
صفی علیشاه

إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ کٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ (۱۲۰) شٰاکِراً لِأَنْعُمِهِ اِجْتَبٰاهُ وَ هَدٰاهُ إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ (۱۲۱) وَ آتَیْنٰاهُ فِی اَلدُّنْیٰا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِی اَلْآخِرَةِ لَمِنَ اَلصّٰالِحِینَ (۱۲۲) ثُمَّ أَوْحَیْنٰا إِلَیْکَ أَنِ اِتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرٰاهِیمَ حَنِیفاً وَ مٰا کٰانَ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ (۱۲۳) إِنَّمٰا جُعِلَ اَلسَّبْتُ عَلَی اَلَّذِینَ اِخْتَلَفُوا فِیهِ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ فِیمٰا کٰانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (۱۲۴) اُدْعُ إِلیٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (۱۲۵) وَ إِنْ عٰاقَبْتُمْ فَعٰاقِبُوا بِمِثْلِ مٰا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّٰابِرِینَ (۱۲۶) وَ اِصْبِرْ وَ مٰا صَبْرُکَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ وَ لاٰ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمّٰا یَمْکُرُونَ (۱۲۷) إِنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا وَ اَلَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ (۱۲۸)

بدرستی که ابراهیم بود امتی مطیع از برای خدا حق‌گرای و نبود از مشرکان (۱۲۰) شکرکننده مر نعمتهای او را برگزیدش و هدایت کردش براه راست (۱۲۱) و دادش در دنیا خوبی و بدرستی که اوست در آخرت هر آینه از شایستگان (۱۲۲) پس وحی فرستادیم بسوی تو که پیروی کن کیش ابراهیم را حقگرای و نبود از مشرکان (۱۲۳) جز این نیست که گردانیده شد شنبه را بر آنان که اختلاف کردند در آن و بدرستی که پروردگار تو هر آینه حکم می‌کند میانشان روز قیامت در آنچه بودند در آن اختلاف می‌کردند (۱۲۴) بخوان براه راست پروردگارت بحکمت و پند خوب و مناظره کن با ایشان بآنچه خوب‌تر است بدرستی که پروردگار تو اوست داناتر بآنکه کم شد از راهش و او داناتر است بهدایت‌یافتگان (۱۲۵) و اگر عقوبت کنید پس بمانند آنچه عقوبت شدید بآن و اگر صبر کنید هر آینه آن بهتر است از برای صبرکنندگان (۱۲۶) و صبر کن و نیست صبر تو بجز بتوفیق خدا و اندوه و مخور بر ایشان مباش در تنگی از آنچه مکر می‌کنند (۱۲۷) بدرستی که خدا با آنان است که پرهیزکار شدند و آنان که ایشان نیکوکارانند (۱۲۸)

انّ ابراهیم کان امة

قانتا للّٰه حنیفا ملّة

امّت اعنی بوده ابراهیم او

جامع هر فضل و اوصافی نکو

جمع در یک تن نشد آن فضل و داد

جز که در اشخاص بسیار از عباد

پیش از آن یا کافکنند او را به نار

مؤمنی جز وی نبُد در روزگار

می توان خواندش به تنها امّتی

هم به توحید و به ایمان ملتی

یا چو ترسا و یهود و بت پرست

معترف بودندش از عالی و پست

حق تعالی خوانده زآن رو امّتش

اندر ادیان کرده شایع ملتش

می نبود او بر خدا از مشرکین

بل موحد بود و کامل در یقین

شاکر نعمت بد آنچه ذوالجلال

کرده بود اِنعام بر وی از کمال

برگزید و ره نمودش بی ز بیم

بر صراط حق و راه مستقیم

نیکی اش دادیم در دنیا به دین

هم بود در آخرت از صالحین

پس به سویت وحی فرمودیم ما

پیروی کن کیش ابراهیم را

که بُد او مایل ز ادیان سخیف

هم نبُد مشرک، بُدش دین حنیف

غیر از این نبود که گردانیده شد

احترام شنبه وآن مفروض بُد

بر کسانی که نمودند اختلاف

در وی اندر حیله یا صید گزاف

بینشان ربّت کند در رستخیز

حکم در آن اختلاف و آن ستیز

خوان به سوی راهِ آن پروردگار

مردمان را با دلیلی استوار

حجتی کآن شبهه را زایل کند

امر حق را ثابت اندر دل کند

پند ده با نیکویی در هر محل

کن به وجهی نیک با ایشان جدل

رب تو بر گمرهان داناتر است

همچنین بر مهتدین او ابصر است

مشرکان کردند مُثله حمزه را

بعد کشتن در اُحد از کینه ها

چون شنید این گفت پیغمبر که من

مُثله هم ز ایشان کنم هفتاد تن

آمد آیت که عقوبت گر کنید

مثل مَا عُوقِبتُم آرید آن پدید

یک نفر کردند یعنی مُثله چون

کرد باید مُثله یک تن نی فزون

صابران را لیک صبر اولی تر است

صبر کن توفیق صبرت درخور است

وآن نباشد جز به توفیق خدا

می مشو غمگین بر ایشان زآن بلا

هم مباش از مکر ایشان تنگدل

حق بود با متقین بر متصل

وآن نکوکاران ز ارباب خلوص

که به توحیدند و ایمان بر نصوص

مؤمنین و متقین و محسنین

ربّنا سلم علیهم اجمعین