گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّ ساعَةً مِنَ اَلنَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اَللّهِ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ (۴۵) وَ إِمّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ اَلَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اَللّهُ شَهِیدٌ عَلی ما یَفْعَلُونَ (۴۶) وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (۴۷) وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا اَلْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۴۸) قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلاّ ما شاءَ اَللّهُ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ (۴۹) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُهُ بَیاتاً أَوْ نَهاراً ما ذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ اَلْمُجْرِمُونَ (۵۰) أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ‌ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (۵۱) ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ اَلْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ (۵۲) وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ (۵۳) وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی اَلْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا اَلنَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا اَلْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (۵۴) أَلا إِنَّ لِلّهِ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ أَلا إِنَّ وَعْدَ اَللّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۵۵) هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۵۶)

و روزی که حشر کند ایشان را گویا که درنگ نکردند مگر ساعتی از روز شناخت یکدیگر دارند میانه خود بحقیقت زیان کردند آنان که تکذیب کردند ملاقات جزای خدا را و نبودند هدایت‌یافتگان (۴۵) و یا می‌نمائیم ترا برخی از آنچه وعده می‌دهیم ایشان را یا می‌میرانیم ترا پس بسوی ماست بازگشت ایشان پس خدا گواه است بر آنچه می‌کنند (۴۶) و از برای هر امتی رسولیست پس چون آمد رسول ایشان حکم کرده شود میان ایشان بعدالت و آنها ستم کرده نشوند (۴۷) و می‌گویند کی خواهد بود این وعده اگر هستید راستگویان (۴۸) بگو مالک نیستم از برای خود ضرری و نه نفعی را مگر آنچه خواست خدا از برای هر امتی اجلی است چون آمد اجل ایشان پس نه واپس مانند ساعتی و نه پیشی توانند گرفت (۴۹) بگو خبر دهید اگر آید شما را عذابش شب هنگامی یا روزی چه چیز را بشتاب خواهند خداست از این گناهکاران (۵۰) آیا پس چون بوقوع آمد می‌گروید بآن اکنون و بدرستی که بودید آن را بشتاب می‌خواستید (۵۱) پس گفته شود مر آنان را که ستم کردند بچشید عذاب جاوید را آیا جزا داده می‌شوید مگر بآنچه بودید که کسب می‌کردید (۵۲) و خبر می‌پرسند از تو که آیا حق است این بگو آری بحق پروردگارم که این حق است و نیستید شما عاجزکنندگان (۵۳) و اگر آنکه می‌بود از برای هر نفسی که ستم کرده آنچه را در زمین است هر آینه فدا دادی بآن و پوشیده داشتید پشیمانی را چون دیدند عذاب را و حکم کرده شد میانشان بعدل و ایشان ستم کرده نمی‌شوند (۵۴) آگاه باشید بدرستی که خدا راست آنچه در آسمانها و زمین است آگاه باشید بدرستی که وعده خدا حق است و لیکن بیشترین ایشان نمی‌دانند (۵۵) او زنده می‌کند و می‌میراند و بسوی او باز می‌گردید (۵۶)

یاد کن روزی که اندر وصف او

گفت یَحشُرُهُم کَأن لَّم یَلْبَثُواْ

گویی آنها را نبودستی درنگ

جز کمی از روز اندر جای تنگ

منبعث آن دم که گردند آن حشر

آشنا باشند هم با یکدگر

لیک از هول قیامت ناگهان

میکنند از خود فراموش آن زمان

خود به خسرانند تکذیب آوران

بر لقاء الله در آن روز گران

می نبودند آن کسان ره یافته

رو ز ایمان بودشان برتافته

برخی از آن گر نماییمت عیان

وعده بنمودیم کآن بر کافران

از عذاب و انتقام و سوء حال

که به ایشان می رسد بی احتمال

خاطر فرخنده ات یابد شفاء

فعل را دانی که هست از پی جزاء

قبل از آن رؤیت وگر یابی وفات

پس به سوی ماست برگشت از جهات

پس خدا بر فعلشان باشد گواه

تا از او چبود جزای هر گناه

بهر هر قومی رسولی از خدا

بود کایشان را به حق بُد رهنما

پس چو آمد سوی ایشان آن رسول

ره به تکذیبش زدند از ناقبول

بین ایشان پس هم از ربّ العباد

حکم کرده شد به وجه عدل و داد

زآنچه واصل شد به قوم از واردات

وآن رسول از حق نبودش جز نجات

بر فعال خویش سنجیده شوند

تا مباد ایشان ستم دیده شوند

روز محشر هر نبی با امتش

آید اندر داوری در حضرتش

پس نماید حکم بی ظلم و ستم

در میانشان آفریننده امم

کافران گویند تا کی آن عذاب

که به ما شد وعده آیا با شتاب

صادق ار باشید در گفتار خود

چون نمی آید به ما آن روز بد

مشرکان مکه می گفتند این

در جواب مؤمنان و ارباب دین

زآنکه می دادند ایشان بیمشان

بر عذاب و قتل و اَسر از هر نشان

گو که من بر نفس خود مالک نی ام

ضرّ و نفعی را که مملوک وی ام

جز که چیزی بهر من خواهد خدای

تا که گردم مالک آن را ز اقتضای

هر چه باشد مقتضی با حکمتش

هم کند ظاهر ز غیب مشیّتش

هر گروهی راست وقتی در عذاب

چونکه ایشان را رسد وقت عِقاب

پس نباشد هیچ چون آید زمان

اندکی تأخیر و تقدیم اندر آن

گو شما دیدید آیا گر عذاب

بر شما روز آید آن یا وقت خواب

بر چه منوال است چون گردد پدید

پس ز استعجال آن نادم شوید

بر چه چیز از وی کنید اکنون شتاب

مر گنهکاران که دورند از ثواب

بعد از آن آیا که گردد آن عیان

خود شما آرید هیچ ایمان بدان

هم به تحقیق آنکه ز استهزاء شتاب

می نمودند آن زمان بر این عذاب

پس بدیشان گفته خواهد گشت هم

که به خود کردند از عصیان ستم

نک چشید از آن عذاب مستدام

که بود آلام و رنجش بر دوام

خود جزاء داده شوید آیا شما

جز بر آنچه کسب کردید از جفا

از تو می جویند از قرآن خبر

کآن بود آیا حق از هر رهگذر

باشد این دعوی تو را بر حق و راست

وین کلامی کآوری گفتِ خداست

گو که آری، بر خداوندم قسم

کآن بود حق بی گزاف و بیستم

آنچه میگویم بود بر صدق و حق

نیست هیچم حرفی از خود در ورق

هم شما عاجز کنندة حق نه اید

پیش امر حق تعالی لاشیء اید

ور که باشد بهر هر نفسی که او

کرده بر خود ظلم از زشتی خو

آنچه در ارض است از مال و منال

فدیه بدهد تا که برهد از نکال

کی شود ز ایشان قبول ذوالکرم

می بپوشند از هواداران ندم

سرزنش تا نکند از ایشان کسی

زآنچه دارند از پشیمانی بسی

اوفتند از حسرت اندر پیچ و تاب

چونکه بینند آن کسان روی عذاب

حکم کرده می شود بر عدل و راست

بین ایشان بی ز کم و بی ز کاست

نیست هم کایشان ستم دیده شوند

در عملها چونکه سنجیده شوند

می بدانید ای نکه هست از حق یقین

آنچه باشد در سماوات و زمین

پس نباشند آن کسان دارای شیء

تا که خود را واخرند از غم به وی

می بدانید اینکه وعده اوست حق

لیک نادانند اکثر زین فرق

او نماید زنده، میراند دگر

هم به سوی اوست برگشت و مفر