باری ز جنون و عقل ما بار نشد
این باب بحیله بر کسی باز نشد
وین نقص کمال و کفر و دین کار نشد
وین یار بشیوه با کسی یار نشد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
باری ز جنون و عقل ما بار نشد
این باب بحیله بر کسی باز نشد
وین نقص کمال و کفر و دین کار نشد
وین یار بشیوه با کسی یار نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل در سرت ای نگار سیمین تن شد
جانرا سر زلف سیهت مسکن شد
زابروی تو ماه نو چون صورت بستم
از روی تو معنی مهم روشن شد
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر پاکروی که بود تردامن شد
گویند شب آبستن و این است عجب
کاو مرد ندید از چه آبستن شد
از پرتو روی تو جهان روشن شد
جانم ز نسیم زلف تو گلشن شد
چون شاهد حسن در عدم منزل کرد
میخانه هر دو عالمش مسکن شد
تا یار سیه بیهوش چو بخت من شد
بخت سهیم رشک من روشن شد
رو پاک سیاه است بر اطراف رخش
یا آن که شبم به روز آبستن شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.