گنجور

 
صفی علیشاه

نشان از منتهای معرفت جو

مقام واحدیت را جهت جو

دم رحمانی از وی انتشا یافت

بمنشیء السوی نام از خدا یافت

باینمعنی کز او شد گر که دانی

مگر ظاهر صورهای معانی

وجود آمد در آن ظاهر زأخفی

زمنزلهاست آن منزل تدلی

چو دروی کرد حق با صد تجمل

بسوی صورت خلقی تنزل

تدانی نیز خوانندش بمطلق

چه هست آنجا دنو خلق از حق

دگر هم منبعث شاید بجودش

اگر خوانی ز سلطان وجودش

چو جود حق در آنجا ابتدا شد

فیوضاتش روان بر ما سوا شد

زهر اسمی تجلی جود حق کرد

عیان ز اسماء تمام ما خلق کرد