گنجور

 
صفی علیشاه

متحقق بحث است آن مشاهد

که بیند در تعیین وجه واحد

متعین بهر شیئ بی ز تقیید

باو یعنی مقید نیست در دید

شود مشهود حق در هر مقید

باسم و وصف و حیثی بر موحد

باسمی یا صفت یا اعتباری

پس او را نیست در وی انحصاری

بشییء منحصر چون ز اعتلانیست

تقید را در او ره مطلقا نیست

بشییء منحصر گر بی‌نشان بود

مقید هم بر آن شییء می‌توان بود

متعین بهر موجود او شد

ولی بی‌انحصار و بی تقید

ندانی معنی اطلاقش ار چیست

بهستی بین که شییء منحصر نیست

پس او خود مطلقی باشد مقید

که با قید است مطلق بر مشاهد

منزه باشد از تقیید و اطلاق

ز لا اطلاق هم در ذات خود طاق

نه تقیید ونه لا قیید او راست

ز اطلاق و ز لا اطلاق یکتاست

هر آن شییء که بینی غیر وی نیست

خود او هر شیئی و خود در هیچ شیی نیست

برون از شرط و وصف و اشتراکست

ز شرط و لابشرطی هر و پاکست

همه موجند اشیاءء اندر آن یم

بلا اشیاءعیان ز اشیاءست فافهم