گنجور

 
صفی علیشاه

کلمه هست بر چشم مشاهد

کنایت در یقین از کل واحد

ز ماهیات و اعیان و حقیاق

ز موجودات خارج هم بلایق

دگر فی‌الجمله از هر ذی تعین

که او را هست در حدی تمکن

بود مخصوص معقولات لایق

ز ماهیات و اعیان وحقایق

معین بر کلمه معنویه

و یا غیبیه گردانی رویه

دگر هم خارجیات شهودی

کلمه شد اگر دانی وجودی

مجردها مفرقها کدام است

کلمه تامه وین خود تمام است

کلمه پس سه قسم آمد بتحقیق

بفهم هریک از حق جوی توفیق

یکی غیبه و هم معنویه

وجودیه دوم اند رویه

دگر هم تامه در ثالث آمد

جهان از این سه معنی حادث آمد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode