یار در چشم و من دلشده خون میگریم
دوست در خانه من از شهر برون میگریم
دیده ابر که میبارد و جویی که رود
کاش دیدی که من شیفته چون میگریم
کشتزار فلکی سبز ز باران منست
بیبهار تو من از ابر فزون میگریم
همه گریند که گیرند ره هشیاری
من سودازده از عشق جنون میگریم
سوخت آن گونه که خاکستر من داد به باد
زآتش این فلک آینهگون میگریم
پست کرد این تن خاکی دل افلاکی من
مرغ بالایم از اندیشه دون میگریم
عمرها رفته و من بیخبر از گنج حضور
گنج ظاهر شده از شرم کنون میگریم
دیده و دامن و اطراف من از خون شده لعل
دیرگاهیست که بیلعل تو خون میگریم
در ره عشق بسی مرحله طی کرده و باز
عقباتیست که بیراهنمون میگریم
دل من جو شد و دریا شد و آرام گرفت
باز میجوشم و در عین سکون میگریم
به هلالی که نمود ابروی آن ماه و نمود
رخ و بالای مرا زرد و نگون میگریم
تو صفا را به برای قافلهسالار ثبات
که من از توسن ایام حرون میگریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر از درد و غم ناشی از فقدان یار و عشق به شدت احساس میکند. او به گریه میافتد و گریهاش ناشی از دوری دوست و عشق است. او همچنان به یاد معشوق و به خاطر نبودش رنج میکشد و میگوید که حتی طبیعت نیز گواه درد اوست. شاعر حتی از آتش عشق و تأثیری که بر روح و جسمش گذاشته سخن میگوید و بیان میکند که با وجود گذر عمر، همچنان در جستجوی حقیقت و عشق است. او در این دلبستگیهای عاطفی عمق حسرت و اندوهش را به تصویر میکشد و تأکید میکند که عشق او را به جایی ناشناخته میکشاند. در نهایت، شعری پر از تمنّا و آرزوهای دلشکسته و فقدان است که عشق را مسبب همه دردها میداند.
هوش مصنوعی: عزیزم در کنارم است و من از دلbroken میزنم و گریه میکنم، در حالی که دوستم در خانهام است اما من به خاطر دوریاش از شهر، اشک میریزم.
هوش مصنوعی: چشمانم مانند ابرهایی هستند که باران میریزند و دلم مانند جویباری است که در حال حرکت است. کاش میتوانستی ببینی چقدر در عشق دلتنگ و پریشان هستم، مانند بارانی که میگریزد.
هوش مصنوعی: کشتزار آسمانی با باران من سبز و پر از زندگی است. بدون بهار تو من بیش از اندازه از ابرها اشک میریزم.
هوش مصنوعی: همه مردم به خاطر گرفتاریهایشان در حال گریه و اندوه هستند، در حالی که من که از عشق دیوانه شدهام، به جای اینکه به آگاهی برسم، در حال اشک ریختن از جنون عشق هستم.
هوش مصنوعی: به گونهای سوختم که خاکستر من به باد رفت، و از آتش این دنیا مانند آینهای که منعکس میکند، در حال گریهام.
هوش مصنوعی: این بدن خاکی من باعث شده که روح بلندپروازم از افکار ناپایدار و سطحی غمگین و ناراحت شود. من مانند پرندهای هستم که به دنبال آسمان و آزادی است.
هوش مصنوعی: سالها گذشت و من از حقیقت وجود بیخبر ماندم. اکنون که به ارزشهای حقیقی پی بردم، از شرم و ناراحتی به گریه افتادهام.
هوش مصنوعی: چشم و دامن و اطراف من مدتهاست که از اشک خونین شده و من به مدت طولانی بدون حضور تو به جای اشک، خون میریزم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، مراحل زیادی را پشت سر گذاشتهام، اما هنوز موانعی وجود دارند که بدون راهنما در حال فرار از آنها هستم.
هوش مصنوعی: دل من به شدت متلاطم و پر از احساسات است، اما در عین حال آرامش را تجربه میکند. همچنان که درونم پر از شور و هیجان است، از چشمانم اشک میریزد.
هوش مصنوعی: به هلالی که ابروی آن ماه را نشان میدهد و چهرهام را زرد و پژمرده کرده است، میگرایم و بر آن اشک میریزم.
هوش مصنوعی: تو در حال ایجاد فضایی آرام برای راهنمای گروه هستی، در حالی که من از ناپایداری روزگار رنج میبرم و به این حالت شکایت میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.