مجتبی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۶ نوشته:
کاروانیان تهی دست، یوسف را که غنی جمال بود به بازار - که خبر خوبی برای یوسف به جهت نجاتش است - برده و به بهای اندک فروختند. پس در حالی که یوسف میداند دارندگانش تهی دست اند، دیگر چرا باید خوشحال باشد؟؟ یوسف=خدا خلق تهی دست=ما انسانها بازار=وجود، جهان، زندگی و عاشقی خدا چون ثروتمند جمیل (باطنی) است، ثروتمند (ظاهری) میخواهد (یعنی کسی که مستغنی از عالم شده و به فقر در ثروت خدای رسیده است)، منتها چون ما را گدای دنیا می بیند، ملول گشته و با فرستادن انبیا و... به ما انسانهای ریاکار و تهی دست دارد میفهماند که مرا در این بازار زیبای عشق وجود، به بهای اندک (جیفه دنیا) می فروشی زیرا به جهت تنگدستی به من بی رغبتی. وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ و او را به بهای ناچیزی چند درهم فروختند و در آن بی رغبت بودند
اینجاست که میفهمم خدا هیچ شور و شوقی به بازار این جهان ندارد، دنیا خالی از دل خداست، و باز خدا (یوسف) چقد بیگناه و مهربان، از فروشش مال و منالی هم بدست میاوریم (قابل توجه ریاکاران!!) آفرین به ذهن توانای صائب. آفرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.