صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۱۶ داغ عمر رفته افسردن نمیداند که چیست آتش این کاروان، مردن نمیداند که چیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غمی که از عمر گذشته بر دل نشسته، نمیداند چیست و آتش عشق این کاروان مرگ نیز نمیداند چیست.
هوش مصنوعی: درد از دست دادن عمر گذشته را نمیشناسد، نمیداند که چه چیزی باعث این سوز و آتش است. مرگ هم برایش مفهوم روشنی ندارد و نمیفهمد که چیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داغ دل در عشق افسردن نمیداند که چیست
لاله این باغ پژمردن نمیداند که چیست
خنده بر حالم مزن کاین گریه هرکس را گرفت
دامن از خون دل افشردن نمیداند که چیست
عشق از یک تاختن به نگاه دل تاراج کرد
[...]
حسن بی پروا ز شور عندلیبان فارغ است
غنچه این باغ، دل خوردن نمی داند که چیست
ریخت خون کوهکن را تیشه از دهشت به خاک
شیرخوار آداب می خوردن نمی داند که چیست
ناقصان آسوده اند از غم که ماه ناتمام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.