گنجور

 
صائب تبریزی

با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند

برق با عاجز گیاهی دستبازی می کند

شکوه گل را به دیوان مروت می بریم

سخت با طرف کلاهی دستبازی می کند

در میان قمریان چون طوق بر گردن نهم؟

سرو من با هر گیاهی دستبازی می کند

پیچ و تاب رشته جانم گذشت از حد، مگر

با عنانش دادخواهی دستبازی می کند؟