صائب تبریزی
»
دیوان اشعار
»
غزلیات ترکی
»
غزل شمارهٔ ۹
مجموعهای کاملتر و معتبرتر از اشعار ترکی را در وبگاه مین سؤز خواهید یافت.
کونلوم اول مخمور گوزلردن دگول آزارسیز
کیم گوروپدور بوخراب اولموش ایوی بیمار سیز
ال به ال گلزاردن خورشید دامانین دوتار
اوزگوزین هرکیم که شبنم تک قیلور زنگار سیز
چکمدی بلبل نفس تا گیتدی گل گلزاردن
هیچ کافر قالماسون یارب جهاندا یارسیز!
خاکسار لیخ پیشه قیل، تا فیض حق یتسون سنه
کولگه سالماز مهر تابان باشلارا دیوار سیز
کفر سیز گر ممکن اولسیدی نظام آب و گل
باش دوتاردی سبحه نین جمعیتی زنار سیز
درد و داغ عشق ایلن صائب اولور انسان ملک
کامل اولماز سیم و زر مغشوش اولاندا نارسیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دلم از آن چشمان خمار بیآزار نیست. چه کسی این خانهٔ خراب شده را بیبیمار دید؟
تا گل از گلزار رفت بلبل نفس نکشید. خداوندا هیچ کافری در جهان بییار نماند!
خاکساری پیشه کن تا فیض حق ترا فراگیرد. خورشید تابان بیدیوار برای سرها سایه نمیسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.