گنجور

 
صائب تبریزی

لنگر از صاحبدلان، شوخی ز خوبان خوشنماست

از هدف استادگی، از تیر جولان خوشنماست

صحبت نیکان بود مشاطه بدگوهران

خار تا بر دور گل باشد، چو مژگان خوشنماست

تیغ جان بخش تو شد آب از حجاب کشتگان

از کریمان معذرت در وقت احسان خوشنماست

ریزش پنهان به سایل، عمر جاویدان دهد

پرده ظلمت به روی آب حیوان خوشنماست

از بزرگان ترک اسباب تکلف عیب نیست

در بساط آسمان ابر پریشان خوشنماست

مد احسان را دو چندان می کند روی گشاد

خنده برق از سحاب گوهر افشان خوشنماست

رشته لعل است در کوه بدخشان خار و خس

شمع ماتم بر سر خاک شهیدان خوشنماست

از بزرگان روی دل صائب به خردان عیب نیست

دل به دست آوردن مور از سلیمان خوشنماست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۹۵۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فیض کاشانی

رازها با اهل گفتن ز اهل عرفان خوش نماست

یار یکدیگر شدن از قوم و خویشان خوش نماست

نصرت دین حق و در درد بودن متفق

ز اهل علم و پیشوایان و فقیهان خوش نماست

این فقیهان مجادل از کجا حکمت کجا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه