دستی به سر زلف خود از ناز کشیدی
تا حلقه به گوش که دگر باز کشیدی
شد بر لب دریاکش من مهر خموشی
جامی که ز منصور سخن بازکشیدی
در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟
بس نیست ترا آنچه ز پرواز کشیدی؟
ای آینه در روی زمین دیدنیی نیست
بیهوده چرا منت پرداز کشیدی؟
جز سرمه که برخاست به تعظیم تو از جای؟
چندان که درین انجمن آواز کشیدی
ای کبک لب از خنده بیهوده نبستی
تا رخت به سرپنجه شهباز کشیدی
چون برگ گل افزود به رسوایی نکهت
هر پرده که بر چهره این راز کشیدی
خون گشت دل زمزمه پرداز تو صائب
تا این غزل از طبع سخنساز کشیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.