زمین نشسته به خاک سیاه از غم تو
کبودپوش بو آسمان ز ماتم تو
ز اشتیاق تو خورشید داغ می سوزد
چه محو لاله و گل گشته است شبنم تو؟
به حرف پوچ نفس خرج می کنی، غافل
که نیست گنج دو عالم بهای یک دم تو
به نور عقل ز ظلمات نفس بیرون آی
مگر به عید مبدل شود محرم تو
در نشاط و طرب می زنی، نمی دانی
که حلقه در مرگ است قامت خم تو
بس است در غم دنیا گریستن، تا چند
به شوره زار شود صرف آب زمزم تو؟
چه جای چشم، که هر نوک خار این وادی
سزد که گریه کند خون به ابر بی نم تو
ترحمی به سلیمان عقل کن، تا چند
به دست دیو خورد خون خویش خاتم تو؟
مدار خود به نصیحت نهاده ای صائب
ترا گرفته غم عالم و مرا غم تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و اندوهی عمیق اشاره دارد که شاعر به خاطر عشق یا فقدان شخصی خاص تجربه میکند. زمین و آسمان تحت تاثیر این غم قرار گرفتهاند و حتی طبیعت به سوگ نشسته است. شاعر به این نکته اشاره میکند که در حالی که انسانها بسیاری از چیزها را بیارزش میدانند، اما ارزش واقعی در لحظهها و احساسات نزدیک به آن شخص نهفته است. او همچنین به ضرورت دوری از تاریکیهای نفس و جستجوی روشنایی عقل اشاره میکند. در نهایت، شاعر از عاطفه و غم در زندگی میگوید و به این نتیجه میرسد که نباید در غم دنیا غرق شد، زیرا این خود باعث تباهی روح میشود.
هوش مصنوعی: زمین از غم تو به رنگ سیاه در آمده و آسمان نیز به خاطر اندوه تو، به سوگ نشسته است.
هوش مصنوعی: از عشق و علاقهی تو خورشید با حرارت میسوزد و چهقدر شبنم تو باعث شده که گلها و لالهها محو و شگفتزده شوند.
هوش مصنوعی: تو برای حرفهای بیمقدار و بیمعنی خود زمان و انرژی صرف میکنی، غافل از این که ارزش زندگی و لحظاتت از گنجهای دنیا بیشتر است.
هوش مصنوعی: با استفاده از نور عقل از تاریکیهای نفس بیرون بیا وگرنه ممکن است روزهای غم و غصهات به عید و شادی مبدل نشود.
هوش مصنوعی: در شادی و خوشی مشغول رقصی، اما نمیدانی که خمیدگی قامت تو به مرگ نزدیکتر است.
هوش مصنوعی: کافی است که در غم دنیا گریه کنی، تا کی قرار است که آب زمزم تو به خاطر این مشکلات به هدر برود و بیفایده شود؟
هوش مصنوعی: این بیت از احساس عمیق اندوه و غم ناشی از فقدان یا جدایی سخن میگوید. شاعر به جای اینکه به چشمهای خود اشاره کند، میگوید که حتی یک خار در این سرزمین به اندازه کافی برای گریه و اشک ریختن وجود دارد. او به شدت احساس میکند که نبودن کسی میتواند به اندازهای دردناک باشد که حتی ابری بدون باران نیز نتواند غم او را نشان دهد. در واقع، احساسات او آنقدر عمیق و شدید است که نمیتوان با کلمات یا اشکها توصیف کرد.
هوش مصنوعی: به سلیمان عقل رحم کن و فکر کن که تا چه زمانی باید به دست شیطان، خون خودت را به هدر بدهی و انگشتری را که به تو دادهاند از دست بدهی؟
هوش مصنوعی: تو با نصیحت و مشاوره در زندگی خود پیش میروی، اما من در غم دنیا غرق شدم و نگران حال تو هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکفته غنچه داغم به یاد مرهم تو
نشسته در ته تیغم ز ابروی خم تو
به حال مرگ فتادم ز پرسش کم تو
رو مدار جوانی بمیرد از غم تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.