چون دهد چشم ترم اشک به دامان بیرون
ز آستین بحر کند پنجه مرجان بیرون
بر لب ساغر ازان بوسه سیراب زنند
که نیارد سخن از مجلس مستان بیرون
هر کجا رفت همان چشم به دنبالش بود
سرمه زان روز که آمد ز صفاهان بیرون
خاک غربت بود آیینه ارباب سخن
طوطی آن به که رود از شکرستان بیرون
گل شرم است، که هر فصل بهاران آید
لاله افکنده سر از خاک شهیدان بیرون
چشم زنجیر غریبانه چرا خون نگریست؟
یوسف آن روز که می رفت ز زندان بیرون
(کاروان خط اگر بنده نوازی نکند
که دل ما کشد از چاه زنخدان بیرون؟)
(به جز از من که تردد نکنم از پی رزق
نیست شیری که نیاید ز نیستان بیرون)
به درشتی نتوان برد ز دل غم صائب
نتوان کرد ز دل خار به پیکان بیرون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و حسرت شاعر نسبت به غم و دوری میپردازد. شاعر با تصاویری زیبا و نمادین، از اشکهایش، یاد عشق و شوق، و غم غربت سخن میگوید. او به زیبایی به رازهای عشق، فراموشی و یادآوری معشوق اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه غم و دوری میتواند دل را به درد آورد. شاعر همچنین به تضادهای طبیعی مانند گل و لاله اشاره دارد و بر این موضوع تأکید میکند که غم و تنهایی در زندگی تجربهای اجتنابناپذیر است. در نهایت، او به ناتوانی در فراموش کردن درد و غم اشاره میکند و اینکه هیچ چیز نمیتواند از دل او برهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانم پر از اشک شود، اشکهایم از آستینم فرو میریزد و همچون دریا، دستم را به سمت مرجانهای زیبایی در میآورم.
هوش مصنوعی: بر روی لیوان شراب، بوسههایی بزن که کسی نتواند از صحبتهای شورانگیز مجلس، خارج شود.
هوش مصنوعی: هر جا که او میرفت، چشمانش به دنبال او بود. نگاهش از زمانی که از اصفهان بیرون آمد، همیشه همراه او بود.
هوش مصنوعی: خاک غربت و دوری، مانند آینهای از بزرگان و سخنوران است. بهتر است که پرندهای مانند طوطی، از دنیای شیرینی و لذتی که در شکرستان وجود دارد، فرار نکند و دور نشود.
هوش مصنوعی: گل نماد شرم و حیاست، که در هر بهار، لالهها با سر افراشته از خاک شهیدان سر بیرون میآورند.
هوش مصنوعی: چرا چشمان غمگین و زنجیر شده اش اشک ریختند؟ به یاد روزی که یوسف از زندان خارج می شد.
هوش مصنوعی: اگر کاروان عشق به ما توجه نکند، چگونه میتوانیم دلمان را از عمق غم و اندوه نجات دهیم؟
هوش مصنوعی: به جز من که از پی تأمین معیشت خود نمیروم، هیچ شیری نیست که از منبع آب خود به بیرون نیاید.
هوش مصنوعی: غم و ناراحتی را نمیتوان به سادگی از دل بیرون کرد، همانطور که نمیتوان خار را با یک تیر از دل جدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.