چند چون مردم کوتاه نظر خندیدن؟
در شبستان فنا همچو شرر خندیدن
صبح جان بر سر یک چند دم سرد گذاشت
عمر کوتاه کند همچو شرر خندیدن
نوحه شهپر شاهین اجل می آید
چند چون کبک به هر کوه و کمر خندیدن؟
از شکر خنده بیجاست پریشانی صبح
کار الماس نماید به جگر، خندیدن
مهر خورشید ازان بر دهن صبح زدند
که به آن لب نزد دم ز شکر خندیدن
صدف پاک گهر از دل من دارد یاد
در وطن غنچه نشستن، به سفر خندیدن
رشک در ناخن حساد چرا نی نکند؟
شد علم خامه صائب به شکر خندیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی کوتاهی عمر و ناپایداری زندگی میپردازد و با تمثیل خنده، به وضعیت انسانها اشاره میکند. او نشان میدهد که افراد به رغم درد و رنجهای حیات، به خندیدن و گذراندن وقت به شادی مشغولند. همچنین، اشاره به آمدن مرگ و ناچیزی عمر دارد که در نهایت زندگی کوتاه انسانها را به یاد میآورد. شاعر از زیباییها و لذایذ زندگی و موانع حسادت نیز صحبت میکند، و بر این نکته تأکید میکند که خنده و شادی در برابر سختیها، امری بیهوده است و به نوعی خواستار توجه به عمق زندگی و سعادت واقعی است.
هوش مصنوعی: چند نفر را میتوان یافت که در دنیای فانی و زودگذر، بیخبر از حقیقت، به مسائل سطحی بخندند؟ در جایی که همه چیز زودگذر است، خندهای شبیه به جرقههای آتش، چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: صبح زود، لحظاتی از زندگی را در کنار سرما سپری کرد. عمر کوتاه است و باید مانند جرقهای بخندیم و زندگی کنیم.
هوش مصنوعی: نوحه و گریه بر فقدان حاکم مرگ در حالی که کبکها در هر کوه و دمنوشی شادمانه در حال خندیدن هستند، چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره میشود که حتی در میانه شادی و خنده، ممکن است نگرانی و پریشانی وجود داشته باشد. صبح، نماد آغاز و روشنی است، اما گاهی اوقات دلتنگی و اندوه نیز در دل انسان جای دارد. به عبارت دیگر، احساسات متناقضی مانند خوشحالی و غم میتوانند همزمان در وجود ما حضور داشته باشند و منجر به بروز ترکیبی از احساسات بشوند.
هوش مصنوعی: نور خورشید با نقرهای بر لب صبح برخورد کرد تا اینکه صبح با لبخند شیرینی به دنیا آمد.
هوش مصنوعی: صدف زیبا و گرانبهایی که در دل من وجود دارد، به یاد وطنم است. در وطن، غنچه با آرامش میروید، اما در سفر، این زیبایی باعث شادی و خنده میشود.
هوش مصنوعی: حسادت چرا باید در ناخن حس شود؟ وقتی که علم و دانش مانند قلمی است که با شکر خوشحال است و لبخند میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن
آنک آموخت مرا همچو شرر خندیدن
گر چه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم
عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن
بی جگر داد مرا شه دل چون خورشیدی
[...]
کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن
رو نکردن ترش از تلخ، شکر خندیدن
شیوه زنده دلان است درین باغ چو گل
همه شب غنچه شدن، وقت سحر خندیدن
می کند خرده جان سفری را باقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.