برای کام دنیا دامن دل بر میان مشکن
پر و بال هما را در هوای استخوان مشکن
فلک در زیر پای توست چون از خود برون آیی
برای این ره نزدیک دامن بر میان مشکن
به یوسف می توان بخشید جرم کاروانی را
خدا را در میان بین، خاطر خلق جهان مشکن
به بال توست در این خاکدان چون تیر پروازم
به جرم کجروی بال من ای ابرو کمان مشکن
غرور حسن ای مجنون شراکت برنمی تابد
خمار چشم لیلی را به چشم آهوان مشکن
شکست بی گناهان سنگ را در ناله می آرد
دل چون شیشه ما را به سنگ امتحان مشکن
حریف کاسه زهر پشیمانی نخواهد شد
به حرف دشمنان زنهار قلب دوستان مشکن
به کار چشم زخم باغ می آید وجود من
به جرم بی بری شاخ مرا ای باغبان مشکن
به گوش جان نگه دار این نصیحت را ز من صائب
اگر خواهی که قدرت نشکند نان خسان مشکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.