چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید
کجاست سنگ که دل از ثمر گرفت مرا
همان ز گوهر من چشم می شود روشن
اگر چه گرد یتیمی به بر گرفت مرا
ز طور سرمه حیرت کشد به چشم کلیم
رخی که پرتو او در جگر گرفت مرا
ترا که زخم زبان نیست در کمین، خوش باش
که همچو خون به زبان نیشتر گرفت مرا
همین دلی است که از انتظار می سوزد
ز روی یار چراغی که در گرفت مرا
که کرده است ترا گرم گفتگو صائب؟
که دل ز ناله گرم تو در گرفت مرا
ز روی گرم که در جان شرر گرفت مرا؟
که آفتاب قیامت به بر گرفت مرا
چنان گداخت مرا فکر آن دهان و میان
که می توان به زبان چون خبر گرفت مرا
دل رمیده من سرکشی نمی داند
توان به رشته موی کمر گرفت مرا
فسردگی چو گهر سنگ راه یکرنگی است
ازین چه سود که دریا به بر گرفت مرا؟
چو رشته هر که شد از پیچ و تاب من آگاه
ز آب دیده خود در گهر گرفت مرا
به مدعای دل آن روز کبک من خندید
که شاهباز تو در زیر پر گرفت مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر درباره عشق و دلمشغولیهایش میپردازد. شاعر از ناتوانی خود در تحمل دوری از محبوب صحبت میکند و اشاره دارد که اگرچه به نظر میرسد تنها آرزوهایش برآورده نمیشوند، اما هر لحظه به یاد او زندگی میکند و عشقش او را میسوزاند. تصاویر شاعرانهای از امید، انتظار و درد ناشی از جدایی و فراق برجسته شدهاند. همچنین، شاعر از زخم زبانها و آزارهایی که ممکن است به او برسد، بیخبر است و به تأثیر عمیق عشق بر دل و جانش اشاره میکند. در کل، این شعر ترکیبی از عاطفه، نیایش و نشاندهنده تجارب انسانی در عشق و انتظار است.
هوش مصنوعی: همانطور که برگ روی درخت نمیتواند بدون میوه یا نتیجه بزند، من نیز در جستجوی چیزی هستم که قلبم را از بارِ محبت خالی کند. در اینجا، به دنبال سنگی هستم که بتواند من را از این عشق رها سازد.
هوش مصنوعی: چشم کسی با وجود گوهر درونی من روشن میشود، هرچند که من با گرد یتیمی احاطه شدهام.
هوش مصنوعی: از کوه طور، حیرت را به چشمان کلیم میریزد، چهرهای که پرتو نورش در دل من جا گرفته است.
هوش مصنوعی: تو را که زخم زبان هیچ کس تهدید نمیکند، خوش باشید که من به اندازهای از درد و رنج رنج میبرم که مانند خون در زبانم جمع شده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر انتظار برای روی معشوق میسوزد، مانند چراغی که با شعلهاش مرا روشن کرده است.
هوش مصنوعی: کدام صحبت و گفتگویی تو را به این حالت گرم و پرشور رسانده است، ای صائب؟ که من از نالههای پرحرارت تو دلگیر و متاثر شدهام.
هوش مصنوعی: از چهرهی داغ و سوزانی که در وجودم شعلهور شد، آیا این نیست که خورشید قیامت مرا در آغوش گرفت؟
هوش مصنوعی: فکر آن لبها و آن صورت به قدری من را تحت تاثیر قرار داده که انگار میتوانم با زبانم از احساساتم خبر بدهم.
هوش مصنوعی: دل عاشق من که همیشه سرکش و بیتاب است، نمیتواند خود را کنترل کند و در برابر زیبایی تو به قدری مجذوب میشود که به رشته موی تو چنگ میزند و به آن وابسته میشود.
هوش مصنوعی: غم و اندوه مانند گوهری است که در دل سنگی پنهان شده و نشان از یکدلی و واقعی بودن دارد. اما از این حال چه فایده که دریا مرا به خود میگیرد و در خود غرق میکند؟
هوش مصنوعی: هر کس که از پیچیدگیهای وجود من آگاه شد، از اشکهای خود در عمق وجودم مرا درک کرد.
هوش مصنوعی: در روزی که دل من شاد بود، کبک من لبخند زد، چون با وجودی که در زمین بود، شاهبازی مرا تحت بال خود گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.