مغز را آشفته می سازد دل پر شور من
پنبه برمی دارد از مینا می منصور من
جای حیرت نیست گر در خم نمی گیرد قرار
پاره شد زنجیر تاک از باده پر زور من
گرچه از داغ است در زیر سیاهی سینه ام
آب می گردد به چشم آفتاب از نور من
دامن دشت قناعت باغ و بستان من است
از کف دست سلیمان می گریزد مور من
گرچه بر من فکر روزی زندگی را تلخ ساخت
شش جهت شان عسل گردید از زنبور من
آه گرمی بود کز بی طاقتی قد می کشید
داشت شمعی بر سر بالین اگر رنجور من
سوده الماس می دارند از زخمم دریغ
آه اگر می خواست مرهم از کسی ناسور من
وای بر من گر نمی شد با هزاران زخم و داغ
سرد مهری های یاران مرهم کافور من
شد سیاهی صائب از داغ درون لاله محو
کی ندانم صبح خواهد شد شب دیجور من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردناک شاعر است. او از آشفتهگی مغز و دل پر شور خود میگوید، بهطوری که تحت فشار مشکلات و زخمهای عاطفی قرار دارد. شاعر احساس میکند که زنجیرهای بندگی و رنج او شکسته شده و زندگیاش به رغم تلخیها، زیباییهایی دارد. او از غم و داغهای درونش سخن میگوید و با ناامیدی و یأس از بیمهری یارانش شکایت میکند. در پایان، او تکرار شب و تاریکی را حس میکند، اما همچنان امیدوار است که روز و روشنایی به زندگیاش بازگردد.
هوش مصنوعی: دل پرنشاط و پرشور من ذهنم را به هم میریزد و لطافت مینا، مانند پنبهای نرم، از حالت عادی خارج میکند.
هوش مصنوعی: شگفتی ندارد اگر در حالتی از پریشانی قرار بگیرم؛ زیرا زنجیر تاریکی از شراب قوی من پاره شد.
هوش مصنوعی: هرچند که در دل من درد و غم وجود دارد و سینهام از این داغ میسوزد، اما باز هم چشم من به روشنی خورشید نور میتاباند.
هوش مصنوعی: دشت و باغ و بستان من در دامن قناعت قرار دارد، اما مور من از دست سلیمان فرار میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه فکر و اندیشه من دربارهٔ زندگی را تلخ کرده، اما برای دیگران، مانند زنبور عسل، خوشی و شیرینی به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: آه، اگر گرما و حرارت عشق و علاقهای وجود داشت که از شدت بیتابی فزونی میگرفت، شمعی بر روی سر بالین من قرار میگرفت در حالی که من بیمار و رنجور بودم.
هوش مصنوعی: آه بگذار توصیف کنم، گویی گوهرهای قیمتی از زخم من مانند سوده میبرند. ای کاش کسی بود که بتواند درد عمیق من را التیام بخشد، اما افسوس که چنین کسی نیست.
هوش مصنوعی: وای بر من اگر با هزاران زخم و دردی که دارم، محبت و مهربانی دوستانم به من درمان نمیبخشید.
هوش مصنوعی: سیاhi من از درد درونی که مثل داغی در لاله وجود دارد، از بین رفته است. نمیدانم که صبح چه زمانی فرا خواهد رسید و این شب تیره و تار من کی به پایان خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آسمان ها را به چرخ آرد دل پر شور من
می کند از جای خم را باده پر زور من
خاکیان بی بصیرت را نمی آرد به شور
ورنه می ریزد نمک در چشم اختر شور من
دیده رغبت به هر شهدی نمی سازم سیاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.