خوش آن که از دو جهان گشت بی نیاز اینجا
گرفت دامن آن یار دلنواز اینجا
مبین دلیر در آن چشم های خواب آلود
که چشم بسته کند صید، شاهباز اینجا
کسی میانه اهل جنون علم گردد
که بادبان کند از پرده های راز اینجا
به آستان خرابات سرکشی مفروش
که بیست حج پیاده است یک نماز اینجا
ترا که راه به سنگ محک بود فردا
مکن ملاحظه از بوته گداز اینجا
اگر به سایه بید احتیاج خواهی داشت
در آن جهان، علم آه بر فراز اینجا
نسیم رحمت حق گرچه عقده پردازست
بکوش و غنچه دل ساز نیم باز اینجا
در انتظار تو، از جوی شیر، چشم بهشت
سفید گشت، مشو آشیان طراز اینجا
در بهشت برین گر گشاده می خواهی
مکن به مردم محتاج، در فراز اینجا
در آفتاب قیامت نمی شوی بیدار
چنین که چشم تو بسته است خواب ناز اینجا
به گفتگو نتوان اهل حال شد صائب
خموش باش و سخن را مکن دراز اینجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترانه کرد صریر نیم، دراز اینجا
که دیگری نشود داستان طراز اینجا
درین دیار به حال هنر که پردازد؟
فتاده در عدم آباد، امتیاز اینجا
سماع دیر مغان کن، ز تار عود دلم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.