صلح در پرده بود یار به جنگ آمده را
مده از دست، گریبان به چنگ آمده را
آشنایی ز نگاهش چه توقع دارید؟
نور اسلام نباشد ز فرنگ آمده را
ماجرای دل و آن غمزه بدمست مپرس
می چکد خون ز سخن، شیشه به سنگ آمده را
نیست جز بی خودی و بی خبری درمانی
از شب و روز و مه و سال به تنگ آمده را
کوشش افکنده ترا دور ز منزل، ورنه
راه نزدیک بود پای به سنگ آمده را
در سفر ریگ روان راحت منزل دارد
ماندگی کم بود از راه درنگ آمده را
می کند کلفت یک خانه به شهری تأثیر
شهر زندان بود از خانه به تنگ آمده را
با قد همچو کمان، تنگ به بر چون گیرم؟
صائب آن قامت چون تیر خدنگ آمده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.