از سر کوی تو گر عزم سفر می داشتم
می زدم بر بخت خود پایی که بر می داشتم
داشتم در عهد طفلی جانب دیوانگان
می زدم بر سینه هر سنگی که بر داشتم
حلقه ای کم می شد از زنجیر مجنون مرا
دیده رغبت ز روی هر چه بر می داشتم
زندگی را بیخودی برمن گوارا کرده است
می شدم دیوانه گر از خود خبر می داشتم
دل چو خون گردید بی حاصل بود تدبیرها
کاش پیش از خون شدن دل از تو بر می داشتم
می کشیدم پای استغنا به دامان صدف
قطره آبی اگر همچون گهر می داشتم
می ربودندم ز دست و دوش هم دردی کشان
چون سبو دست طلب گر زیر سر می داشتم
بی پر و بالی مرا محبوس دارد در فلک
می شکستم بیضه را گربال و پر می داشتم
در جگر می ساختم پنهان ز بیم چشم زخم
از دم تیغ تو هر زخمی که بر می داشتم
می فشاندم آستین بر زنگ وبوی عاریت
زین چمن گر چون خزان برگ سفر می داشتم
در برومندی ندادم نامرادی را ز دست
گردنی دایم کج از جوش ثمر می داشتم
دست من هر چند ازان موی میان کوتاه بود
در رگ جان پیچ و تاب آن کمر می داشتم
عاقبت مشق جنون من به جایی می رسید
روی نو خط ترا گر در نظر می داشتم
جیب و دامان فلک پر می شد از گفتار من
در سخن صائب هم آوازی اگر می داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلبرا به زین توقّع بود بر الطاف تو
از جهانت برگزیدم یار خود پنداشتم
چون ز بستان امیدت خار امّیدم دمید
لاجرم نومید گشتم بوستان بگذاشتم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.