می کند وقت خوش از عمر برومند مرا
خونی وقت، بود خونی فرزند مرا
نخل تنهایی من میوه فراوان دارد
نیست چون بی ثمران حاجت پیوند مرا
بحر و کان در نظرم چشم ترست و لب خشک
رفته تا پای به گنج از دل خرسند مرا
تلخ و شیرین جهان در نظرم یکسان است
زهرچشم است گوارا چو شکرخند مرا
صد بیابان ز غزالان رم من در پیش است
همچو مجنون نتوان کرد نظربند مرا
نفس سرد، پر و بال شود آتش را
هست محتاج به بند آن که دهد پند مرا
دانه سوخته جز آه ندارد ثمری
نکند ابر گهربار برومند مرا
شادم از بی بری خویش درین باغ چو سرو
که به خاطر گرهی نیست ز پیوند مرا
نیست جز پاکی دامن گنهم چون مه مصر
کو عزیزی که برون آورد از بند مرا؟
دیده ام عاقبت اهل هنر را صائب
نتوان کرد به تعلیم هنرمند مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نغمهای از تنهایی و درد و شوق است. شاعر به گذر عمر و یادآوری زمانهای خوش زندگی میپردازد و از غم و اندوه فزایندهاش کلام میگوید. او احساس میکند که میوه تنهاییاش زیاد ولی خالی از پیوند است و در جستجوی گنجی در دل، به توصیف شرایطم میپردازد. تلخی و شیرینی زندگی به یک اندازه برای او به نظر میرسد و او در تلاش است تا از احساسات گوناگون رهایی یابد. در نهایت، شاعر بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند او را از بندهای زندگی نجات دهد، و تنها پاکی درونیاش امکان رهایی را فراهم میکند. او به این نتیجه میرسد که آموزشها و هنر نمیتواند او را از درد دور کند، و تنها صداقت و پاکی میتواند راهگشا باشد.
هوش مصنوعی: زمان خوشی از عمر پر برکت من میگذرد، مانند خون موجی است که در رگهای فرزند من جاری است.
هوش مصنوعی: درخت تنهایی من میوههای زیادی دارد، اما چون بیثمر است، نیازی به پیوند ندارد.
هوش مصنوعی: در نظر من، دریا مانند چشمی اشکبار است و لبهای آن خشکاند. تا زمانی که به عمق دل خوشیام دست یابم.
هوش مصنوعی: در نظر من، تلخی و شیرینی زندگی هیچ تفاوتی ندارند. حتی بدیها نیز برای من مانند خوشیهاست و طعمی دلپذیر دارد.
هوش مصنوعی: صدها بیابان به خاطر فرار غزالان در برابر من قرار دارد. من مانند مجنون نمیتوانم از زیباییها دست بردارم و چشم بر آنها ببندم.
هوش مصنوعی: نفس خنک مانند پر و بالی است که آتش را به نیاز خود میسازد و به کسی که به من نصیحت کند، وابسته است.
هوش مصنوعی: دانهای که سوخته باشد، نتیجهای جز ناله و آه ندارد و باران پربرکت نیز نمیتواند به آن ثمری برساند.
هوش مصنوعی: من از تنهایی و بیخبری خود در این باغ خوشحالم، مانند سروی که به خاطر هیچ پیوندی، وابستگی ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز جز پاکی و عفت من وجود ندارد، مانند ماه که در آسمان نمایان است. آیا عزیزی هست که من را از این بند آزاد کند؟
هوش مصنوعی: من تجربه کردهام که اهل هنر را نمیتوان به سادگی با آموزش هنر پرورش داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.