غوره من شد مویز از سردی دنیای خشک
سوخت خون چون نافه ام در دل ازین صحرای خشک
عالم خاک از وجود تازه رویان مفلس است
برنمی خیزد گل ابری ازین دریای خشک
چشم بی اشک و دل بی آه زیر گل خوش است
زهر می بارد زروی ساغر و مینای خشک
ساده لوحی بین که پیش برق بی زنهار عشق
هیزم تر می فروشد زاهد از سیمای خشک
چون قلم برداشته است ازمردم دیوانه حق
نی چرا درناخن من می کند سودای خشک
زهد را خون درجگر از باده گلرنگ کن
آتش تر می کند درمان این سرمای خشک
کشتی ماشد بیابان مرگ چون موج سراب
قطره زد از بس که هر جانب درین دریای خشک
ازنهال او که چندین میوه تر میدهد
قسمت صائب چرا گردید استغنای خشک ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره اندوه ناشی از بیاحساسی و خشکی زندگی نوشته شده است. شاعر به وضعیت دلمردگی و یأس در دنیای سرد و خشک اشاره میکند و به تضاد میان زیباییها و تلخیها میپردازد. او به نارساییهای عشق و زهد اشاره دارد و میگوید که حتی در دلهای خالی از اشک و آه نیز زهر و تلخی وجود دارد. در نهایت، شاعر به ناامیدی و بیثمر بودن زهد و تلاشهای بیفایده در این دنیای بیآب و رنگ اشاره میکند و از عدم برآورده شدن آرزوها و امیدها گلایه میکند.
هوش مصنوعی: از تلخی و سردی این دنیای بیرحم، من به حالتی مثل مویز تبدیل شدهام. خون من در دل همچون گناهی سوخته، به خاطر این بیابان خشن و بیرحم.
هوش مصنوعی: زندگی خاکی و دنیای مادی از وجود جوانان و کسانی که به تازگی درخشش و طراوتی دارند، تهی و بیرمق است. در این دنیای بیابانی و خشک، زبانی برای شکوفایی و سرزندگی وجود ندارد و گل و زیبایی از آن برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: چشمهایی که بیاشک و دلهایی که بیآه هستند، در زیر گل و رنگهای زیبا، حال خوشی دارند. زهر به آرامی از لبهی لیوان و ظرف خالی میچکد.
هوش مصنوعی: بگذار تا بگویم که باور نکردن معصومیت کسانی که به دنیا و عشق بیپروا نگاه میکنند، اشتباه است. زاهدی که خود را از عشق و شور و حال دور نگهداشته، همواره از زیباییهای زندگی غافل است و حقیقت را نمیبیند. او مانند هیزم تر است که در برابر آتش عشق بیپناه قرار دارد، اما هیچ بویی از آن عشق نمیبرد.
هوش مصنوعی: وقتی که قلم به دست گرفته، از نظر دیوانگان حقی ندارد، چرا که در ناخن من، آرزوی بیهودهای را میپروراند.
هوش مصنوعی: از زهد و پرهیزکاری با دل خونین، بادهای زیبا و شاداب درست کن؛ چرا که آتشِ محبت، این سرما و خشکی را درمان میکند.
هوش مصنوعی: کشتی ما به بیابان مرگ تبدیل شده است، زیرا مانند موجی سراب، از آن طرف و این طرف در این دریای خشک به شدت لطمه میخورد.
هوش مصنوعی: از درختی که میوههای فراوان و تازهای میدهد، چرا قسمت سعدی به خشکی و بیثمر بودن تبدیل شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست نم در جوی من چون گردن مینای خشک
یک کف خاک است برسرمغزم از سودای خشک
نقطه خال پریرویی اگر مرکز شود
می توان صددور چون پرگارزد باپای خشک
می شود نقد حیاتش همچو قارون خرج خاک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.