ندارد صفحه رخسار خوبان اعتبار خط
در آتش دارد از هر حلقه نعلی بیقرار خط
هزاران چشم روشن ساختی در روزگار خط
کرامت کن به ما هم سرمه واری از غبار خط
نخواندی چون به سیر باغ خود در جوش گل ما را
به برگ سبز باری یاد کن در نوبهار خط
به روی گرم کن این شمع ناحق کشته را روشن
که شد چشم امید من سفید از انتظار خط
نکردی در زمان زلف اگر شیرازه دلها را
مشو غافل به عهد دولت ناپایدار خط
اگر چه خال باشد مرکز پرگار خوبی را
کند از شرمساری روی پنهان در غبار خط
به این خاک مراد امیدها را وعده می دادم
ندانستم نمک در دیده ام ریزد غبار خط
ز حسن نو خطان بسیار دشوارست دل کندن
دواند ریشه چون جوهر در آهن خارخار خط
صفای گوهر از گرد یتیمی بیش می گردد
غباری نیست بر خاطر مرا از رهگذار خط
چنان کافزاید از بیهوش دارو نشأه صهبا
دو بالا می شود کیفیت لب از غبار خط
چه نسبت خط مشکین را به روی ساده خوبان؟
در آتش دارد از هر حلقه نعلی بیقرار خط
بود خواب پریشان سنبل فردوس در چشمش
چرانیده است هرکس چشم خود در سبزه زار خط
کند از سر کشی هرخون که در دل زلف، عاشق را
تلافی می کند آخر نسیم مشکبار خط
خمار صبح را ته شیشه شب می کند درمان
مشو غافل ز رخسار بتان در روزگار خط
نثاری هست لازم، خواندن فرمان شاهان را
نسازم نقد دین و دل چرا صائب نثار خط؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکن با خاکساران سرکشی در روزگار خط
که می پیچد بساط حسن را برهم غبار خط
برات آسمانی باز گردیدن نمی داند
به آب تیغ هیهات است بنشیند غبار خط
نباشد سرفرازی یک دم افزون شعله خس را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.