با عشق او ز هر دو جهانیم پاکباز
ما از دو خانه همچو کمانیم پاکباز
از خاک منت گل بی خار می کشیم
با آن که همچو آب روانیم پاکباز
از زخم خار شکوه نفهمیده ایم چیست
چون ماهیان ز تیغ زبانیم پاکباز
آهی است سرد در جگر آتشین ما
از برگ عیش همچو خزانیم پاکباز
آیینه ایم لیک ز حیرت درین بساط
از نقش دلفریب جهانیم پاکباز
چون سینه گشاده مستان ساده لوح
از خرده های راز نهانیم پاکباز
زان همچو شبنمیم درین بوستان عزیز
کز رنگ و بوی باغ جهانیم پاکباز
زان بی نشان به نام قناعت نموده ایم
هرچند ما ز نام ونشانیم پاکباز
صائب اگر چه هیچ نداریم در بساط
از چشم و خاطر نگرانیم پاکباز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.