صفای یار به دیدن نمی شود آخر
گلی است این که به چیدن نمی شود آخر
شکایتی که ز زلف دراز اوست مرا
به گفتن و به شنید ن نمی شود آخر
فغان که سیب زنخدان یار راآبی است
که چون گهر به چکیدن نمی شود آخر
چرا لبت به جگر تشنگان نمی جوشد؟
عقیق چون به مکیدن نمی شود آخر
مگر به لطف خموشم کنی، وگر نه چو شمع
زبان من به بریدن نمی شود آخر
فلک زگردش خود ماندگی نمی داند
جنون من به دویدن نمی شود آخر
به آستین نتوان پاک کرد چشم مرا
گلاب من به کشیدن نمی شود آخر
چه سود ازین که به دریا رسید سیلابم ؟
چو شوق من به رسیدن نمی شود آخر
چنان گزیده زوضع جهان شدم صائب
که وحشتم به رمیدن نمی شود آخر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عواطف و احساسات عمیق انسانی است. شاعر از «صفای یار» و «گلی» یاد میکند که قابل دستیابی نیستند و به نوعی از ناکامی در عشق و آرزوها اشاره میکند. او از شکایتهایش در مورد زلف یار و زیبایی او سخن میگوید و اینکه نمیتواند این احساسات را به کلام بیاورد. همچنین به حسرت و درد ناشی از خواستههای برآورده نشده، مانند لبانی که به تشنگان نمیرسد، پرداخته است. شاعر از جنون و ناامیدی خود سخن میگوید که به خاطر تداوم این احساسات، نتوانسته آرامش یابد. در نهایت، او بر زخمهای ناشی از عشق و حسرت تاکید میکند و بیان میکند که این حال و احوال باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دوستی و زیبایی که در دیدار یار وجود دارد، در واقع همچون گلی است که نمیتوان آن را چید. در نهایت، این لحظهها از دست میروند و نمیتوان دوباره آنها را به دست آورد.
هوش مصنوعی: شکایتی که بابت زلف بلند او دارم، نه میتوانم آن را بیان کنم و نه میتوانم بشنوم.
هوش مصنوعی: افسوس که زیبایی گیسوی یار مانند آب است که نمیتواند مانند دانههای مروارید پایانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: چرا زبانت به نالههای تشنگان پاسخ نمیدهد؟ آیا عقیق نمیتواند با مکیدن، طعم شیرین تری را برساند؟
هوش مصنوعی: اگر به محض یک رفتار محبتآمیز از تو، سکوتی خواهم داشت، وگرنه مانند شمعی که در حال ذوب شدن است، زبانم هرگز نمیتواند خاموش بماند.
هوش مصنوعی: آسمان از چرخش خود خبر ندارد و نمیداند که دیوانگی من به حدی است که دیگر نمیتوانم آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: چشم من نمیتواند با آستین پاک شود، زیرا گلابی که در آن دارم، نمیتواند به راحتی کشیده شود.
هوش مصنوعی: چه فایده دارد که سیلاب من به دریا برسد؟ وقتی که آرزوی من برای رسیدن به هدفم هرگز تحقق پیدا نمیکند.
هوش مصنوعی: به شدت تحت تاثیر شرایط و اوضاع این دنیا قرار گرفتهام، طوری که دیگر ترسی از فرار کردن ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صفای حسن بدیدن نمیشود آخر
گل بهشت بچیدن نمیشود آخر
بسوی دام تو آن مرغ تند پروازم
که قوتم به پریدن نمیشود آخر
تو آن درخت برومند گلشن حسنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.