غزل شمارهٔ ۴۵۹۵
ترک من کزپسته اش بی خواست می ریزد شکر
چشم تنگی دارد از بادام کوهی تلختر
با سبکباران چه سازد قلزم پر شور و شر؟
کف به ساحل می رسد از سیلی موج خطر
صحبت نیکان بدان را خوب رسوا می کند
می نماید تلخی بادام افزون در شکر
دعوی منصور از دارفنا این اوج یافت
منزل تیر کمان سخت باشد دورتر
گفتگوی ناصحان بادست چون دل شد سیاه
نیست خون مرده را پروای زخم نیشتر
ازمیان زنار کافر نعمتی راباز کن
تافلک چون بندگان در خدمتت بنددکمر
هر که را پرده های چشم آب شرم هست
زود می آید برون از پوست چون بادام تر
لاله داغ است باغ دلگشای عاشقان
برندارد مرغ زیرک صائب از روزن نظر
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...