گنجور

 
صائب تبریزی

فلک پرواز سازد آه را درد گران ما

پر سیمرغ بخشد تیر را زور کمان ما

ز بی مغزان خدنگش گرچه پهلو می‌کند خالی

همان چون قرعه می غلطد به پهلو استخوان ما

به جز غفلت متاعی نیست ما گم کرده راهان را

جرس را چشم خواب آلود سازد کاروان ما

به احوال دل صد پاره عاشق که پردازد؟

ز تمکین گل نمی چینند طفلان در زمان ما

صدای خنده گل، کار بلبل می کند صائب

ندارد احتیاج نغمه سنجی گلستان ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۴۵۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

رموز سرگذشت عاشقان گر دیدنی دارد

خدا را سرسری مگذر ز اوراق خزان ما

اگر در ملک صورت نیست ما را گوشه ای صائب

سواد اعظم معنی است ملک بیکران ما

ندارد زآفتاب تربیت طالع بیان ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه