اسیر عشق تو دلتنگ از الم نشود
حجاب خنده این کبک کوه غم نشود
کجا به درهم ودینار می شود معمور
به درد وداغ تو هر دل که محتشم نشود
ز حرف مردم عالم کشیده دار انگشت
که زود عمر تو کوتاه چون قلم نشود
کراست زهره تواند به گرد ما گردید
اگر کبوتر ما دور از حرم نشود
به زیر بار ستم روزگار خم سازد
ز بار طاعت حق قامتی که خم نشود
به سنگ کم نکند التفات مرد تمام
خداپرست مقید به یک صنم نشود
که رو نهاد به هستی که از پشیمانی
نفس گسسته به معموره عدم نشود
ز انقلاب توان برد جان به همواری
که آب آینه هرگز زیاد وکم نشود
شود ز گردگنه پاک سینه ای صائب
که غافل از نفس پاک صبحدم نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که اندر پی غمخواری مردم نشود
ز خدا قابل احسان و ترحم نشود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.