گنجور

 
صائب تبریزی

دست اسباب بگیرید و به سیلاب دهید

به دل جمع، دگر داد شکر خواب دهید

دل بی عشق چه در سینه نگه داشته اید؟

بر سرش جان بگذارید و به قصاب دهید

آبرو در چمن خشک مزاجان جهان

آنقدر نیست که خار مژه ای آب دهید

صحبت صافدلان برق صفت در گذرست

هرچه دارید به می در شب مهتاب دهید

روی دل بر طرف خانه حق می باید

چه زیان دارد اگر پشت به محراب دهید؟

هیچ کار از مدد بخت نگون پیش نرفت

سر این رشته به شاگرد رسن تاب دهید

بلبلان گر سر همچشمی صائب دارید

اول از نغمه تر تیغ زبان آب دهید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode