چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند
چون خریدار که رسم است گهر را شکند
کاسه و کوزه افلاک، شکستن دارد
چند بیهوده دل اهل هنر را شکند
چه کمی چشم من از ابر بهاران دارد؟
چون ز مژگان به میان دامن تر را شکند
ای گل ابر، من تشنه جگر را دریاب
به دمی آب که صفرای جگر را شکند
دست بر صاف ضمیران نبود لغزش را
لرزه موج کجا آب گهر را شکند؟
آب رونق به رخ کار پدر می آرد
صائب آن نیست که بازار پدر را شکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.