می توان گرد خط از آینه حسن زدود
از گهر گرد یتیمی اگر آسان خیزد
لعل چون لاله به دور لب رنگین سخنت
داغدار از جگر کان بدخشان خیزد
روی بر تافتن از ما ز مروت دورست
غیر تسلیم چه از دیده حیران خیزد؟
گرد پاپوش به ویرانه ما افشاند
هر کجا سیلی ازین کوه و بیابان خیزد
مرگ عیدست ز افلاس به تنگ آمده را
همچو آن خفته که از خواب پریشان خیزد
پای در دامن تسلیم و رضاکش صائب
تا ترا نکهت یوسف ز گریبان خیزد
خط سبزی که ز پشت لب جانان خیزد
رگ ابری است که از چشمه حیوان خیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و افسوس از فقدان است. شاعر به قدرت و زیبایی عشق اشاره میکند و میگوید که میتوان از آینههای محبت و زیبایی استفاده کرد، اما یتیمی و درد جدایی نیز وجود دارد. او به زبان کنایه بیان میکند که تسلیم شدن در برابر عشق بهتر از حیرت و سردرگمی است. شاعر از بیرحمی دنیا و مشکلات زندگی سخن میگوید و تأکید میکند که گاهی مرگ به زندگی در تنگدستی شباهت دارد. در نهایت، او به امید و زیباییهای عشق اشاره میکند که از دل و جان برمیخیزد.
هوش مصنوعی: میتوان آثار نازیبایی را از زیبایی پاک کرد، اگر یتیمی که در زندگی مشکلات زیادی داشته، به راحتی از جا بلند شود.
هوش مصنوعی: گوینده در این مصرع به زیبایی لبان خود اشاره میکند که مانند لعل (سنگ قیمتی) و لاله (گلی زیبا) است و صحبتهایش را با جذابیت و رنگینی بیان میکند. همچنین، او به عمق احساساتش اشاره میکند که از دلش برمیخیزند و نشاندهنده غم و رونق در کلامش هستند.
هوش مصنوعی: روی گرداندن از ما نشانهی بیرحمی است، مگر چه چیز دیگری میتواند از چشمهای شگفتزده ما پدیدار شود جز تسلیم؟
هوش مصنوعی: هر جا که طوفانی از کوه و دشت ایجاد شود، گرد و خاک آن بر ویرانهٔ ما نشسته و پاپوشمان را آلوده میکند.
هوش مصنوعی: مرگ به معنای یک روز خاص و شادابی است برای کسی که به خاطر فقر و تنگدستی در وضعیت بدی به سر میبرد، مانند فردی که از خواب آشفته و بیقرار بیدار میشود.
هوش مصنوعی: در آرامش و پذیرش با شرایط زندگی پیش برو و صبر کن، زیرا ممکن است که زیبایی یا خوشبختی از گلو و وجودت به بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: رنگ سبزی که از لبان عشق میتراود، شبیه به رگهای آبی است که از چشمه زندگی جاری میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این همه فتنه از آن سرو خرامان خیزد
عجبا سرو کزو فتنه ی دوران خیزد
آن چنان حور محال است که باشد به بهشت
و آن چنان سرو نه ممکن که ز بستان خیزد
کی به هر سنگی در نفع زمرّد باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.