پیر بر زندگی افزون ز جوان می لرزد
برگ بر خویش در ایام خزان می لرزد
نیست تاب نفس سرد دل روشن را
شمع در وقت سحرگاه ازان می لرزد
دل ز آسودگی جسم نیاید به قرار
شد زمین ساکن و این خانه همان می لرزد
از جلای دل خود هر که به تن پردازد
ساده لوحی است که بر آینه دان می لرزد
می شود از در نابسته پریشان، خاطر
دل آسوده ز چشم نگران می لرزد
مهد آرام پریشان سخنان خاموشی است
بیشتر بر سر گفتار زبان می لرزد
وطن از یاد به خونگرمی غربت نرود
آب در لعل گران قیمت ازان می لرزد
دل به جان لرزد ازان قامت چون تیر خدنگ
آنچنان کز قدر انداز نشان می لرزد
در ته آب بقا پاس نفس می دارد
زیر شمشیر تو هرکس که به جان می لرزد
به زر قلب اگر یوسف خود بفروشم
دلم از غبن خریدار همان می لرزد
گرچه فرسوده شد از خوردن نان دندانش
کوته آندیش همان در غم نان می لرزد
آنچنان کز نفس سرد خزان لرزد برگ
صائب از گرمی احباب چنان می لرزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و نگرانیهای انسانها در مراحل مختلف زندگی و در مواجهه با چالشها و تغییرات میپردازد. شاعر به تضاد بین پیری و جوانی، سردی و گرمی، سادگی و آگاهی اشاره میکند. او بیان میکند که پیری در برابر زندگی و فراز و نشیبهای آن به شدت مضطرب است، همانطور که برگها در پاییز میلرزند. احساسات و دلنگرانیها همچون شمعی در ساعات اولیه صبح، یا دلهایی که از نگرانهای جدایی و غربت میلرزد، در سرتاسر شعر به تصویر کشیده شده است. این شعر همچنین به وفاداری به وطن و سختیهای زندگی اشاره دارد و تأکید میکند که انسانها در برابر مشکلات و عدم اطمینانها همواره در حال لرزیدن و نگرانند.
هوش مصنوعی: پیر انسان با تجربه و با سنی بیشتر، در زندگی دچار اضطراب و ترس بیشتری نسبت به جوانترهاست. همانطور که در فصل خزان برگها به خاطر تغییرات و فرو افتادن میلرزد، او هم در برابر ناپایداریهای زندگی به لرزه میآید.
هوش مصنوعی: نفس سرد دل روشن توانایی تحمل ندارد و شمع در ابتدای صبح به خاطر این وضعیت میلرزد.
هوش مصنوعی: دل در آرامش جسم نمیتواند به آرامش برسد؛ حتی اگر زمین آرام باشد، این خانه همچنان میلرزد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به ظاهر و جسم خود بیشتر اهمیت بدهد، در واقع نادانی است که بر روی آینه دقت میکند و به تصویر آن توجه میکند، در حالی که اصل و ماهیت در دل و باطن انسان نهفته است.
هوش مصنوعی: از در بسته میتوان پی برد که دل نگران از چشمهایی که نگران هستند، آرامش ندارد و این دل همیشه در تذبذب و نگرانی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: مهدی که در آن آرامش برقرار است، پراکنده از صحبتها و تفکرات بیفن است. در واقع، بیشتر از آنچه بتوان در سخن گفت، زبان در سکوت میلرزد و تردید دارد.
هوش مصنوعی: وطن هرگز از خاطر نمیرود، حتی اگر در دوری و غربت باشیم. مانند اینکه آب در یک لعل گرانقیمت به خاطر ارزشش میلرزد.
هوش مصنوعی: دل به شدت به لرزه در میآید از قامت زیبایی که مانند تیر و بسیار مستقیم است، همانطور که نشانهای از قدرت که به آن شلیک میشود، لرزان است.
هوش مصنوعی: در عمق آب، نشانهای از حیات و بقای نفس وجود دارد. هر کسی که در برابر تهدید و خطر دچار لرزش و تردید شود، مشابه کسی است که زیر تیغ تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر قلبم را به قیمت طلا به یوسف بفروشم، دلم از حسرتی که به دل خریدار میآورم به لرزه درمیآید.
هوش مصنوعی: هرچند دندانش به خاطر خوردن نان خراب شده و کوتاه است، اما او هنوز هم به خاطر نان و کمبودش نگران و مضطرب است.
هوش مصنوعی: برگ صائب به شدت از سرما و خشکی پاییز میلرزد، همانطور که انسانها از گرمی و محبت دوستان و یارانشان دلهره و لرز دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.