سر شوریده را فکر سرانجامی نمی ماند
چو عشق آمد دگر اندیشه خامی نمی ماند
همین راهی که از دوری نمایان نیست پایانش
اگر از خود قدم بیرون نهی گامی نمی ماند
چه آسوده است از دل واپسی جان سبکروحش
کسی کز وی درین وحشت سرا نامی نمی ماند
چنین گر آفتاب عشق سازد عام فیض خود
جهان آب و گل را میوه خامی نمی ماند
اگر بی پرده گردد لذت خونخواری عاشق
خرابات مغان را باده آشامی نمی ماند
زشوخی جلوه او می برد با خویش دلها را
از ان آهوی وحشی در زمین دامی نمی ماند
چنین پرشور از ان کان ملاحت گر جهان گردد
رگ تلخی درین بستان به بادامی نمی ماند
به جمع مال کوشد خواجه چون زنبور، ازین غافل
که چون شد خانه اش پر، جای آرامی نمی ماند
چنین خواهد به هم انداخت ساقی گر حریفان را
زسنگ فتنه سالم شیشه و جامی نمی ماند
زترک غنچه خسبی شد پریشان صائب احوالم
چوگل برداشت دست از خویش، اندامی نمی ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و چالشهای ناشی از عشق میپردازد. شاعر با اشاره به جنون عشق، یادآور میشود که در این حالت، دیگر جایی برای فکر کردن به آینده نیست و تنها سرمستی و شادی وجود دارد. او به تداخل عشق و معضلات زندگی اشاره کرده و میگوید که عشق واقعی، محدودیتها و دغدغههای دنیوی را از بین میبرد. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که تمام چیزهای مادی و دنیوی گذرا هستند و در نور عشق، دیگر چیزی از آنها باقی نخواهد ماند. عشق و زیبایی میتواند همگان را در خود غرق کند و زندگی را به نوعی دگرگون کند.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق به وجود میآید، دیگر هیچ فکری برای آینده و سرنوشت در ذهن آدمی باقی نمیماند و تمام اندیشههای قبلی بیمعنا میشوند.
هوش مصنوعی: راهی که از دور به نظر نمیآید، اگر از خودت یک قدم برنداری، هرگز به انتها نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: کسی که از دلشوره و نگرانی رهایی یافته و آرامش دارد، در این دنیای پر از ترس و وحشت به گونهای زندگی میکند که نامی از او باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق همچون خورشید برمیخیزد و نعمتهای خود را به همه میبخشد، دیگر هیچ چیز در این دنیا بیثمر باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر لذت عشق و خونریزی به طور علنی و بدون پردهپوشی نمایان شود، دیگر برای عاشقان دلستان مغان، نوشیدن شراب باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت او، دلها را به خود جلب میکند و باعث میشود که مانند آهوی وحشی در طبیعت، دیگران در دام عشق و شگفتی او گرفتار شوند و جایی برای فرار نداشته باشند.
هوش مصنوعی: اگر این زیبایی و جذابیت جهان را به فراموشی بسپاریم، تلخی و ناامیدی در این باغ مثل بادام از ذهن ما پاک نمیشود.
هوش مصنوعی: حاکم به جمعآوری ثروت و مال میپردازد و مانند زنبور برای خود خانهای میسازد؛ اما غافل است که وقتی خانهاش پر از مال شود، دیگر جایی برای آرامش باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: ساقی با دقت و هوشیاری، حریفان را به هم میپیوندد، زیرا اگر این کار را نکند، در میان سنگهای فتنه، نه شیشهای باقی میماند و نه جامی.
هوش مصنوعی: از غنچهای که پژمرده شده، حال من مانند گلی است که دیگر نتوانسته به خود بپردازد و در اثر فشار زمان، هیچ نشانهای از خود باقی نگذاشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.