نگردد زهر سبز آنجا که تریاق از زمین روید
در آن کشور که باشد غمگساری غم کجا ماند؟
خدنگ راست رو زود از کمان دلگیر می گردد
دل آگاه در زیر فلک یک دم کجا ماند؟
زهر گردش فلک بر خاک ریزد رنگ طوفانی
بنای عمر با این سیلها محکم کجا ماند؟
هجوم بوالهوس نگذاشت در کوی تو یک عاشق
درین هنگامه پر دیو و دد آدم کجا ماند؟
اگر سنجی به میزان وفا کوه غم ما را
ترا در پله انصاف، سنگ کم کجا ماند؟
زبی شرمی نماند آبروی نیکوان صائب
حیا تا هست این گلزار بی شبنم کجا ماند؟
در آن دل از هلاک عشقبازان غم کجا ماند؟
گره در خاطر خورشید از شبنم کجا ماند؟
عبث پیچیده در جان سبکرو جسم پا در گل
مسیحای زمان در دامن مریم کجا ماند؟
چنین کز دیده شوخ کواکب می جهد آتش
دل بی داغ در معموره عالم کجا ماند؟
مسلسل چون شود امواج، می پاشد ز هم کشتی
به حال خویش دل در زلف خم در خم کجا ماند؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر درباره ظلم و غم موجود در زندگی انسانها صحبت میشود. شاعر به تأثیرات زهرآگین زندگی و گردش زمان اشاره میکند و بیان میکند که در جایی که دوا و مرهمی نیست، غم و درد همواره باقی است. خاطرات عاشقانه و وفا در این دنیا تحت تأثیر بیتوجهی و بیحالی از بین میرود. شاعر به ناامیدی و عدم وجود عشق واقعی اشاره میکند و میپرسد چگونه میتوان در دنیای پر از رنج و غم امیدی داشت. این ابیات توصیفکنندهی جستجوی زیبایی و حقیقت در جهانی پر از تاریکی و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: زهر سبز هرگز در جایی انتشار نمییابد که دارو از دل زمین روییده باشد. در سرزمینی که دلی شاد باشد، دیگر جایی برای غم و غصه وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: زمانی که تیر درست و مستقیم از کمان رها میشود، دلها زود دچار ناراحتی و نگرانی میشوند. در زیر آسمان، هیچ لحظهای برای ماندن و آرامش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تاثیر گردش روزگار بر زندگی انسان مانند زهر است که بر زمین میافتد. در نتیجه آن، ساختار عمر انسان به سختی و محکم باقی نمیماند و با این طوفانها و سیلابها، آیا چیزی از آن باقی میماند؟
هوش مصنوعی: در این شرایط پر آشوب و وحشت، هجوم افرادی که به دنبال لذتهای آنی هستند، نتوانسته است حتی یک عاشق را در محلهٔ تو باقی بگذارد. در میان این دیوانگی و آدمهای بیملاحظه، کسی نمیتواند حضور داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر وفای ما را با غمهایی که داریم بسنجی، در مقیاس انصاف، سنگینتر از آن است که بتوانی در آن پله کم بگذاری.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این گلزار بدون شبنم وجود دارد، آبروی نیکان از بین میرود و دیگر شرمی برای آنها نمیماند.
هوش مصنوعی: در دل عاشقان جانباخته دیگر جایی برای غم وجود ندارد. چه چیزی میتواند به خاطر خورشید لطیف شبنم را گره بزند؟
هوش مصنوعی: انسانی که در زندگی سبکی دارد و روحش آزاد است، در پیچیدگیهای دنیا چگونه میتواند برای همیشه در مشکلات یا محدودیتها بماند؟ مریم، که نماد پاکی و شگفتی است، چگونه میتواند در درد و رنج زمانه محصور شود؟
هوش مصنوعی: از چشمان بازیگوش ستارهها آتش عشق من به بیرون میجهد؛ در این جهان پر از زندگی، کجا میتوان این احساس را پنهان کرد؟
هوش مصنوعی: وقتی امواج دریا به هم میخورند و کشتی به حال خود رها میشود، دل آدمی در زلف پیچیده و درهم خود غرق میشود. در این حالت، آدمی نمیداند کجا باقی بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.